چند پارتی جونگکوک وقتی بخاطر دوستش...(پارت۷)
(((ببخشید، دیر شد،حالم زیاد اوکینبود..)))
.
.
کوکویو
این ک سوهو برادر بزرگ تره آته!!!یعنی ممکنه آت میش اون باشه؟
ازش جلو تر زدم، پام رو ترمز گذاشتم و فرمون رو چرخوندم و جلوش وایسادم، با تعجب داشت نگام میکرد، از ماشین پیاده شدم ک منو شناخت.
کوک زد ب شیشه ی سوهو.
سوهو خیلی خیلی عصبانی بود محکم در ماشین رو باز کرد
سوهو: چته؟؟ چی میخوای جون خوانده ی من؟؟(اربده)
کوک:سوهو آروم باش. ماجرا اونی ک فکر میکنی نیست!
سوهو:پس چجوری عه؟؟(اربده) بگو دیگهه، خواهر دسته گلمون تحویلت دادم باهاش چیکار کردی؟؟زدی نابودش کردیی؟؟
کوک:میدونم همش تقصیر اون اِلیا ی هر**زست!
سوهو:چی؟هه...بخاطر ی هر**زه خواهر دست گله منو ب این روز انداختی؟؟؟(خیلی عصبی گفت)
سوهو یقه ی کوک رو گرفت و چسبوندش ب ماشین..
سوهو:یک بار دیگه، فقط یک بار دیگه اسم آت رو بیاری، از روی زنین محوت میکنمم!(داد)
کوک:ببین، احترامت برام واجه، ولی اون روی من بیاد دیگه نمیره هااا، اونوقت من اینارو ب تو میگم!
جونگکوک سوهو رو هُل داد
کوک:با زبون خوش ازت میپرسم، آت من کجاست؟
سوهو:خفه شو!! فکر کردی کی هستی ک برای من خط و نشون میکشی، هااا؟؟(اربده)
کوک پوزخند ترسناکی زد و سمت سوهو دوید و محکم یقشو گرفت و کوبید ب ماشین
کوک:یک بار دیگه ازت میپرسم، آت من کجاست؟
سوهو:هه، عمرن اگه خواهر دسته گلمو ب هر**زه ای مثل تو بدم!
کوک ک خیلی بش بر خورده بود سر سوهو رو محکم کوبید ب ماشین و پرت کرد رو خیابون، رو شکمش نشست و شروع کردن ب مشت زدن ب صورت سوهو،بعد هم برشگردوند و رو کمرش نشست و دستشو پیچوند، و سوهو هم فقط میتونست از درد ناله کنه...
کوک:ببین یک بار دیگه دهن ب این حرفا باز شه جنازتو میسوزونم!...الان ک هیچی، من وجب ب وجب سئول رو دنبال آتم میگردم، و اون موقعس ک هیچکدومتون دستتون بهش نمیرسه(اربده)
کوک کتش رو تکون داد و رفت سمت ماشینش و حرکت کرد و رفت...انگار اون بود ک طلبکار بود...
--دوساعتبعد--
آت با گریه زخم های صورت برادرش رو ضدعفونی کرد ک خونشو پاک میکرد..
آت:ببخشید هق داداش، نمیخواستم هق اینجوری بشی..هق
سوهو با ناله گفت:این چ حرفی عه؟ من بخاطر تو حاضرم جونمم بدم (دانلود یکی از این داداشااا) نترس، نمیزارم دستش بت برسه..
آت سوهو رو بغل کرد و گریه کرد...
.
.
خبخباین از این پارت، راستی، پارت ۵ حذف شده، اگ کسی خواست زیر دایر پیام بده براش بفرستم...هیققق ۱۱۰ تا لایک خورده بودددد..
.
.
امیدوارمدوستداشتهباشید..>>
.
.
کوکویو
این ک سوهو برادر بزرگ تره آته!!!یعنی ممکنه آت میش اون باشه؟
ازش جلو تر زدم، پام رو ترمز گذاشتم و فرمون رو چرخوندم و جلوش وایسادم، با تعجب داشت نگام میکرد، از ماشین پیاده شدم ک منو شناخت.
کوک زد ب شیشه ی سوهو.
سوهو خیلی خیلی عصبانی بود محکم در ماشین رو باز کرد
سوهو: چته؟؟ چی میخوای جون خوانده ی من؟؟(اربده)
کوک:سوهو آروم باش. ماجرا اونی ک فکر میکنی نیست!
سوهو:پس چجوری عه؟؟(اربده) بگو دیگهه، خواهر دسته گلمون تحویلت دادم باهاش چیکار کردی؟؟زدی نابودش کردیی؟؟
کوک:میدونم همش تقصیر اون اِلیا ی هر**زست!
سوهو:چی؟هه...بخاطر ی هر**زه خواهر دست گله منو ب این روز انداختی؟؟؟(خیلی عصبی گفت)
سوهو یقه ی کوک رو گرفت و چسبوندش ب ماشین..
سوهو:یک بار دیگه، فقط یک بار دیگه اسم آت رو بیاری، از روی زنین محوت میکنمم!(داد)
کوک:ببین، احترامت برام واجه، ولی اون روی من بیاد دیگه نمیره هااا، اونوقت من اینارو ب تو میگم!
جونگکوک سوهو رو هُل داد
کوک:با زبون خوش ازت میپرسم، آت من کجاست؟
سوهو:خفه شو!! فکر کردی کی هستی ک برای من خط و نشون میکشی، هااا؟؟(اربده)
کوک پوزخند ترسناکی زد و سمت سوهو دوید و محکم یقشو گرفت و کوبید ب ماشین
کوک:یک بار دیگه ازت میپرسم، آت من کجاست؟
سوهو:هه، عمرن اگه خواهر دسته گلمو ب هر**زه ای مثل تو بدم!
کوک ک خیلی بش بر خورده بود سر سوهو رو محکم کوبید ب ماشین و پرت کرد رو خیابون، رو شکمش نشست و شروع کردن ب مشت زدن ب صورت سوهو،بعد هم برشگردوند و رو کمرش نشست و دستشو پیچوند، و سوهو هم فقط میتونست از درد ناله کنه...
کوک:ببین یک بار دیگه دهن ب این حرفا باز شه جنازتو میسوزونم!...الان ک هیچی، من وجب ب وجب سئول رو دنبال آتم میگردم، و اون موقعس ک هیچکدومتون دستتون بهش نمیرسه(اربده)
کوک کتش رو تکون داد و رفت سمت ماشینش و حرکت کرد و رفت...انگار اون بود ک طلبکار بود...
--دوساعتبعد--
آت با گریه زخم های صورت برادرش رو ضدعفونی کرد ک خونشو پاک میکرد..
آت:ببخشید هق داداش، نمیخواستم هق اینجوری بشی..هق
سوهو با ناله گفت:این چ حرفی عه؟ من بخاطر تو حاضرم جونمم بدم (دانلود یکی از این داداشااا) نترس، نمیزارم دستش بت برسه..
آت سوهو رو بغل کرد و گریه کرد...
.
.
خبخباین از این پارت، راستی، پارت ۵ حذف شده، اگ کسی خواست زیر دایر پیام بده براش بفرستم...هیققق ۱۱۰ تا لایک خورده بودددد..
.
.
امیدوارمدوستداشتهباشید..>>
۲۹.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.