بادیگار ایرانی من🖤🥷
بادیگار ایرانی من🖤🥷
جیمین: دستش رو گرفتم و گریه میکردم
نازنین چرا این کارو کردی شاید بهم نمیخورد چرا به خودت آسیب زدی
نازنین: با نفس هایه بیجونی که میزدم لب زدم
من(ناله)کارم اینه تو آسیب ببینی یعنی آخ یعنی من تو کارم کوتاهی کردممم(چشماش رو بست لبش رو فشار داد)
جیمین: دستم لباسم همه خونی بود رسیدیم بیمارستان سریع پیاده شدم بردنش تو اتاق عمل نشستم پشته در سرم رو چسبوندم به در بیمارستان مخصوص بود برایه همین راحت بودم
بچه ها رسیدم
ملیکا: با گریه رسیدیم به بیمارستان حالا به مادرش چی بگیم
م.ن: رفتم تو دیدم پسره پشته در نشسته داره گریه میکنه رفتم نزدیکش
پسرم؟!
جیمین: مادرش بود بلند شدم دستش رو گرفتم
خاله من بزن من بزن سیاه و کبود کن اگه من نبودم اینجوری نمیشد خاله بزن من بزن هق هق
م.ن: هی پسرم گریه نکن دختره من از کله دنیا قوی تره من نگرانش نیستم چون قلبش بهم وصله و الان داره میتپه کافیه فقط دلت رو به دلش وصل کنی میفهمی چیزیش نیس
حنانه: خالهه کی اومدی؟؟
م.ن:تو تلوزیون دیدم کنسرت رو فهمیدم تیر خورده رفتم از بادیگارد هاش پرسیدم و منو آوردم اینجا
مائده: یعنی خوب میشه؟؟
م.ن: نازنین از همه قوی تره معلومه که خوب میشه شماها برید خونه من هستم
جیمین: نه اصلا من هستم برید همه برید
یه دفعه دکتر اومد بیرون بعد از سه ساعت
چی شده خوبه؟؟
دکتر: بدنش به شدت قوی و مقاومه فک کنم حتی اگه به قلبش برخورد میکرد چیزیش نمیشد😊 تا چند دقیقه دیگه بهوش میاد
جیمین: ممنونم
م.ن: خوب ما بریم دیدید گفتم
جیمین:اگه اتفاقی می افتاد خودم رو نمیبخشیدم
م.ن: پسرم نازنین رو دست کم نگیر خونریزی داخلی از طرف مغز هم داشته ولی سالمه اون کوچولو هست ولی دقیقا خوده فلفله
جیمین:بچه ها شما اینارو ببرید
تهیونگ:میخوای باشیم؟؟
جونگ کوک:راس میگه داداش تو خودت حالت بده یکی از ما باید باشه
جیمین:نه خوبم سرم گیج رفتم داشتم می افتادم که جیهوپ منو گرفت
جیهوپ:تو واقعا کمک میخوای
شوگا:راس میگه بحث نکن یکی باید باشه
جیمین:هر کدوم میخواید باشید
جونگ کوک:همه برید من هستم
حنانه: با چیزی که از ذهنم رد شد خشکم زد ..... اگه بفهمه بدبختیم
بچه هاااا
همه:با تعجب برگشتن
حنانه:اگه .....زنگ زد بهش نمیگید نازنین کجاست فهمیدید؟
جونگ کوک:اون کیه؟؟
ملیکا: خوده تو در ورژن دختر
مائده:تو سایه ها پیداش میشه
الناز:میشه گف خستگی ناپذیر
حنانه:اون رو هیچی جز نازنین و فوتبالش حساس نیست
م.ن:اگه بخواید ببینید اینا چی میگن فردا صبحه بریم
جین:من میبرمشون
نامجون:منم زنگ میزنم به کوثر
میگم فردا یه سری از بچه ها نمیان
پارت دهم🖤🥷
بچه ها یه چیزی شما فک کنید همشون کره ای بلدن خوب؟؟حتی مادر نازنین حله؟؟
جیمین: دستش رو گرفتم و گریه میکردم
نازنین چرا این کارو کردی شاید بهم نمیخورد چرا به خودت آسیب زدی
نازنین: با نفس هایه بیجونی که میزدم لب زدم
من(ناله)کارم اینه تو آسیب ببینی یعنی آخ یعنی من تو کارم کوتاهی کردممم(چشماش رو بست لبش رو فشار داد)
جیمین: دستم لباسم همه خونی بود رسیدیم بیمارستان سریع پیاده شدم بردنش تو اتاق عمل نشستم پشته در سرم رو چسبوندم به در بیمارستان مخصوص بود برایه همین راحت بودم
بچه ها رسیدم
ملیکا: با گریه رسیدیم به بیمارستان حالا به مادرش چی بگیم
م.ن: رفتم تو دیدم پسره پشته در نشسته داره گریه میکنه رفتم نزدیکش
پسرم؟!
جیمین: مادرش بود بلند شدم دستش رو گرفتم
خاله من بزن من بزن سیاه و کبود کن اگه من نبودم اینجوری نمیشد خاله بزن من بزن هق هق
م.ن: هی پسرم گریه نکن دختره من از کله دنیا قوی تره من نگرانش نیستم چون قلبش بهم وصله و الان داره میتپه کافیه فقط دلت رو به دلش وصل کنی میفهمی چیزیش نیس
حنانه: خالهه کی اومدی؟؟
م.ن:تو تلوزیون دیدم کنسرت رو فهمیدم تیر خورده رفتم از بادیگارد هاش پرسیدم و منو آوردم اینجا
مائده: یعنی خوب میشه؟؟
م.ن: نازنین از همه قوی تره معلومه که خوب میشه شماها برید خونه من هستم
جیمین: نه اصلا من هستم برید همه برید
یه دفعه دکتر اومد بیرون بعد از سه ساعت
چی شده خوبه؟؟
دکتر: بدنش به شدت قوی و مقاومه فک کنم حتی اگه به قلبش برخورد میکرد چیزیش نمیشد😊 تا چند دقیقه دیگه بهوش میاد
جیمین: ممنونم
م.ن: خوب ما بریم دیدید گفتم
جیمین:اگه اتفاقی می افتاد خودم رو نمیبخشیدم
م.ن: پسرم نازنین رو دست کم نگیر خونریزی داخلی از طرف مغز هم داشته ولی سالمه اون کوچولو هست ولی دقیقا خوده فلفله
جیمین:بچه ها شما اینارو ببرید
تهیونگ:میخوای باشیم؟؟
جونگ کوک:راس میگه داداش تو خودت حالت بده یکی از ما باید باشه
جیمین:نه خوبم سرم گیج رفتم داشتم می افتادم که جیهوپ منو گرفت
جیهوپ:تو واقعا کمک میخوای
شوگا:راس میگه بحث نکن یکی باید باشه
جیمین:هر کدوم میخواید باشید
جونگ کوک:همه برید من هستم
حنانه: با چیزی که از ذهنم رد شد خشکم زد ..... اگه بفهمه بدبختیم
بچه هاااا
همه:با تعجب برگشتن
حنانه:اگه .....زنگ زد بهش نمیگید نازنین کجاست فهمیدید؟
جونگ کوک:اون کیه؟؟
ملیکا: خوده تو در ورژن دختر
مائده:تو سایه ها پیداش میشه
الناز:میشه گف خستگی ناپذیر
حنانه:اون رو هیچی جز نازنین و فوتبالش حساس نیست
م.ن:اگه بخواید ببینید اینا چی میگن فردا صبحه بریم
جین:من میبرمشون
نامجون:منم زنگ میزنم به کوثر
میگم فردا یه سری از بچه ها نمیان
پارت دهم🖤🥷
بچه ها یه چیزی شما فک کنید همشون کره ای بلدن خوب؟؟حتی مادر نازنین حله؟؟
۴.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.