𝙿𝙰𝚁𝚃 ¹⁶
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
فردا...
جلوی در وایساده بودیم و داشتیم از مامان خدافظی میکردیم...
هلن: مواظب خودتون باشید (بغل کردن جیمین و ا/ت)
جیمین: نگران نباش ما مواظب همه چی هستیم
هلن: دوستون دارم خدافظ
سوار ماشین شد و رفت و جیمین و ا/تم رفتن داخل خونه
جیمین: ا/ت مدرست دیر نشه
ا/ت: حاظرم فقط وایسا کیفمو بردارم بریم
جیمین: باشه ، پس من منتظرتم
ا/ت: باشه
کیفمو برداشتم و کفشامم پوشیدم و سریع از خونه اومدم بیرون دیدم که جیمین نشسته کنار ماشین و داره چرخشو نگا میکنه
ا/ت: چیزی شده؟
جیمین: هعی ، پنچر شده ، مجبوریم پیاده بریم
ا/ت: اوکی بریم
رسیدیم جلوی در مدرسه و داشتم از جیمین خدافظی میکردم
ا/ت: فعلا خدافظی جیمین شی
جیمین: خدافظ،مواظب خودت باش
بعد از اینکه خدافظی کردم جیمینو کوتاه بغل کردم و رفتم داخل مدرسه...
جیمین ویو: بعد از رفتن ا/ت دو سه دقیقه بود اونجا وایساده بودم و رفته بودم تو شک ، چرا یهویی بغلم کرد .... وقتی میخوام فراموشش کنمم یه کاری میکنه که دوباره قلبم به تپش بیوفته
ا/ت ویو: رفتم تو کلاس و نشستم که سوجین یهو اومد پیشم
سوجین: دوس پسرته؟
ا/ت: برو حوصلَتو ندارم
سوجین: آره یا نه گفتن انقد برات سخته ؟
ا/ت: آره سخته (عصبی)
سوجین: خب بابا نخوردیم دوس پسرتو که
یهو معلم اومد و همه به احترامش بلند شدن و بعد حضور و غیاب درسو شروع کرد..
زنگ آخر که خورد وسایلمو جمع کردم و از کلاس اومدم بیرون..
امروز بدون سوهو مدرسه برام سخت گذشت ، کاش زود تر خوب شه دلم براش تنگ شده
جلوی در وایساده بودم که جیمین بیاد دنبالم تا اومدنش زنگ زدم به سوهو تا حالشو بپرسم
ا/ت: سلام عشقم
سوهو: سلام عزیزم خوبی؟
ا/ت: اوهوم تو چی
سوهو: خوبم ممنون
ا/ت: کی دوباره میتونیم باهم بریم بیرون؟
سوهو: هروقت که خوب شدم بدون معطلی باهم میریم بیرون قشنگم
ا/ت: دوست دارم
بعد از گفتن دوست دارم یهو یکی زد رو شونم ، یکم ترسیدم و باعث شد به جیغ بزنم
سوهو: ا/ت...ا/ت خوبی چی شد
ا/ت: ...
سوهو: ا/ت جواب بده تروخدا
برگشتم دیدم جیمینه
ا/ت: جیمین
جیمین: باکی داری صحبت میکنی
ا/ت: ه...هیچی
ا/ت: بعدا بهت زنگ میزنم
سوهو: خوبی
ا/ت: آره فعلا خدافظ
سوهو: خدافظ
•ادامه دارد•
▪︎پدر خوانده▪︎
فردا...
جلوی در وایساده بودیم و داشتیم از مامان خدافظی میکردیم...
هلن: مواظب خودتون باشید (بغل کردن جیمین و ا/ت)
جیمین: نگران نباش ما مواظب همه چی هستیم
هلن: دوستون دارم خدافظ
سوار ماشین شد و رفت و جیمین و ا/تم رفتن داخل خونه
جیمین: ا/ت مدرست دیر نشه
ا/ت: حاظرم فقط وایسا کیفمو بردارم بریم
جیمین: باشه ، پس من منتظرتم
ا/ت: باشه
کیفمو برداشتم و کفشامم پوشیدم و سریع از خونه اومدم بیرون دیدم که جیمین نشسته کنار ماشین و داره چرخشو نگا میکنه
ا/ت: چیزی شده؟
جیمین: هعی ، پنچر شده ، مجبوریم پیاده بریم
ا/ت: اوکی بریم
رسیدیم جلوی در مدرسه و داشتم از جیمین خدافظی میکردم
ا/ت: فعلا خدافظی جیمین شی
جیمین: خدافظ،مواظب خودت باش
بعد از اینکه خدافظی کردم جیمینو کوتاه بغل کردم و رفتم داخل مدرسه...
جیمین ویو: بعد از رفتن ا/ت دو سه دقیقه بود اونجا وایساده بودم و رفته بودم تو شک ، چرا یهویی بغلم کرد .... وقتی میخوام فراموشش کنمم یه کاری میکنه که دوباره قلبم به تپش بیوفته
ا/ت ویو: رفتم تو کلاس و نشستم که سوجین یهو اومد پیشم
سوجین: دوس پسرته؟
ا/ت: برو حوصلَتو ندارم
سوجین: آره یا نه گفتن انقد برات سخته ؟
ا/ت: آره سخته (عصبی)
سوجین: خب بابا نخوردیم دوس پسرتو که
یهو معلم اومد و همه به احترامش بلند شدن و بعد حضور و غیاب درسو شروع کرد..
زنگ آخر که خورد وسایلمو جمع کردم و از کلاس اومدم بیرون..
امروز بدون سوهو مدرسه برام سخت گذشت ، کاش زود تر خوب شه دلم براش تنگ شده
جلوی در وایساده بودم که جیمین بیاد دنبالم تا اومدنش زنگ زدم به سوهو تا حالشو بپرسم
ا/ت: سلام عشقم
سوهو: سلام عزیزم خوبی؟
ا/ت: اوهوم تو چی
سوهو: خوبم ممنون
ا/ت: کی دوباره میتونیم باهم بریم بیرون؟
سوهو: هروقت که خوب شدم بدون معطلی باهم میریم بیرون قشنگم
ا/ت: دوست دارم
بعد از گفتن دوست دارم یهو یکی زد رو شونم ، یکم ترسیدم و باعث شد به جیغ بزنم
سوهو: ا/ت...ا/ت خوبی چی شد
ا/ت: ...
سوهو: ا/ت جواب بده تروخدا
برگشتم دیدم جیمینه
ا/ت: جیمین
جیمین: باکی داری صحبت میکنی
ا/ت: ه...هیچی
ا/ت: بعدا بهت زنگ میزنم
سوهو: خوبی
ا/ت: آره فعلا خدافظ
سوهو: خدافظ
•ادامه دارد•
▪︎پدر خوانده▪︎
۲۷.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.