قانون عشق p17
دلم برات تنگ شده نامرد ...حتی برای اخم کردنات.. برای بی محلیات ...بی احساس بودنات
خدایا دلم گرفته تو از دردم با خبری ،خودت همه چیزو درس کن
خواییدم تا بیشتر از این گریه نکنم
(جونگ کوک)
ساعت بیست دقیقه به ۱۲ شده ..ولی هنوز برنگشته
کلافه رو تخت نشستم و طبق عادتم پامو به زمین میزدم که در اتاق باز شد
داخل شد با کمی اخم گفتم :عزیزم ..بهت گفتم زود بیای نه ۱ شب
بدون حرفی خریداشو گوشه اتاق گذاشت کفشاشو دراورد و با همون لباسا روی تخت افتاد
از خستگی زود خوابش برد
اروم بهش نزدیک شدم زیپ لباسشو باز کردم و درش اوردم
نگام رفت سمت بازوش توی یه قلب حرف N خالکوبی شده بود اول اسم خودش که نمیتونه باشه اسم منم که نیس پس این حرف یعنی چی؟؟
لباس راحتی تنش کردم کنارش دراز کشیدم و خوابیدم
(میون سو)
با سر درد بیدار شدم نگاهی به ساعت انداختم ۱۰ و نیم بود
ناهار درست کردم و خونه رو جم و جور کردم
غذا رو خوردم داشتم ظرفا رو میشستم که صدای گوشیم از اتاق اومد شیر آب رو بستم و رفتم اتاق
مامانم زنگ زده بود ......جواب ندادم چون چیزی برای گفتن نداشتم ...نه حالم خوب بود نه شرکتی بود و نه زندگی ای
شستن ظرفا رو که تموم کردم زنگ در خورد
درو باز کردم به دیدن جین و جیهوپ چشام چهار تا شد
اینا چجوری اومدن اینجا گفتم: س..سلام
جیهوپ: سلام میون سو ..خوبی اومدیم یکم باهات حرف بزنیم میشه بیایم داخل؟؟
از جلوی در رفتم کنار تا بیان تو
روی مبل نشستن ...رفتن تا چیزی براشون بیارم که جین گفت: زحمت نکش ..بیا بشین کارت داریم
روی یکی از مبلا نشستم و منتظر نگاشون کردم
جیهوپ: ما از طرف جونگ کوک واقعا معذرت میخوایم ...تو و اون دختره اصلا قابل مقایسه نیستین کار اشتباهی کرد
جین ادامه داد:اره و الان هم اومدیم تا اگه میتونی ما رو ب عنوان برادرت فرض کن و کمکی چیزی خواستی بهمون بگو
سرم رو ب پایین بود اروم گفتم: ممنون ولی خودم باید از پس زندگیم بربیام ...الانم تازه یه کار پیدا کردم تا این دوران رو بگذرونم
جین: راجب کارت میدونیم ...اونجا راحتی؟
من: با اینکه برام سخته بین یه عالمه مرد باشم ولی ..دیگه کاریش نمیشه کرد
جیهوپ: یه درخواستی دارم که فکر میکنم ب نفعت باشه ...برو تو اون خونه کار کن
خدایا دلم گرفته تو از دردم با خبری ،خودت همه چیزو درس کن
خواییدم تا بیشتر از این گریه نکنم
(جونگ کوک)
ساعت بیست دقیقه به ۱۲ شده ..ولی هنوز برنگشته
کلافه رو تخت نشستم و طبق عادتم پامو به زمین میزدم که در اتاق باز شد
داخل شد با کمی اخم گفتم :عزیزم ..بهت گفتم زود بیای نه ۱ شب
بدون حرفی خریداشو گوشه اتاق گذاشت کفشاشو دراورد و با همون لباسا روی تخت افتاد
از خستگی زود خوابش برد
اروم بهش نزدیک شدم زیپ لباسشو باز کردم و درش اوردم
نگام رفت سمت بازوش توی یه قلب حرف N خالکوبی شده بود اول اسم خودش که نمیتونه باشه اسم منم که نیس پس این حرف یعنی چی؟؟
لباس راحتی تنش کردم کنارش دراز کشیدم و خوابیدم
(میون سو)
با سر درد بیدار شدم نگاهی به ساعت انداختم ۱۰ و نیم بود
ناهار درست کردم و خونه رو جم و جور کردم
غذا رو خوردم داشتم ظرفا رو میشستم که صدای گوشیم از اتاق اومد شیر آب رو بستم و رفتم اتاق
مامانم زنگ زده بود ......جواب ندادم چون چیزی برای گفتن نداشتم ...نه حالم خوب بود نه شرکتی بود و نه زندگی ای
شستن ظرفا رو که تموم کردم زنگ در خورد
درو باز کردم به دیدن جین و جیهوپ چشام چهار تا شد
اینا چجوری اومدن اینجا گفتم: س..سلام
جیهوپ: سلام میون سو ..خوبی اومدیم یکم باهات حرف بزنیم میشه بیایم داخل؟؟
از جلوی در رفتم کنار تا بیان تو
روی مبل نشستن ...رفتن تا چیزی براشون بیارم که جین گفت: زحمت نکش ..بیا بشین کارت داریم
روی یکی از مبلا نشستم و منتظر نگاشون کردم
جیهوپ: ما از طرف جونگ کوک واقعا معذرت میخوایم ...تو و اون دختره اصلا قابل مقایسه نیستین کار اشتباهی کرد
جین ادامه داد:اره و الان هم اومدیم تا اگه میتونی ما رو ب عنوان برادرت فرض کن و کمکی چیزی خواستی بهمون بگو
سرم رو ب پایین بود اروم گفتم: ممنون ولی خودم باید از پس زندگیم بربیام ...الانم تازه یه کار پیدا کردم تا این دوران رو بگذرونم
جین: راجب کارت میدونیم ...اونجا راحتی؟
من: با اینکه برام سخته بین یه عالمه مرد باشم ولی ..دیگه کاریش نمیشه کرد
جیهوپ: یه درخواستی دارم که فکر میکنم ب نفعت باشه ...برو تو اون خونه کار کن
۴۰.۶k
۱۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.