𝒑𝒂𝒓𝒕 𝒇𝒐𝒖𝒓
#فیک
#وانشات
تا رسیدیم خواستم از در پیاده شم کوک برام در رو باز کرد
_بفرمایید لیدی...
+ممنون*قرمز شدم*
رفتی تا وارد شدم پدرم رو دیدم باهاش چشم تو چشم شدم ولی چشمم رو براش نازک کردم و رفتم سمت میز دوستام (لیسا~ لیا£ یونا●)
~£●سلام دختررررر
+سلاممممم (بغلشون کردم و نشستم که کوک و دوستاش اومدن سمتمون اون جیمینه خیلی هیز نگاه میکرد و پوزخند میزد)
_بعد از تموم شدن بازی با من میای (سرد ترسناک)
نمیدونم چرا یهو رفتارش باهام عوض شد
ویو کوک
با بچه ها نشستیم سر میز بازی روبه روی بابای ا/ت شروع کردیم به بازی
دست اول کوک برد
دست دوم کوک برد
دست سوم کوک برد
_خب خب خب آقای کیم چی داری؟
×چی میخوای(خونسرد)
_ا/ت ....
×چ.چییی؟(بلند میشه)
_چیه پیرمرد از خونه انداختیش بیرون حالا نمیخوای بديش به من؟خوب ازش مراقبت میکنما
×دهنتو ببند هرچی هم باشه بازم دخترمه فکر کردی میزارم مثل اون ۱۲ دختر دیگه حامله کنی بعد بندازیش بیرون؟
_تو شرطت رو باختی مجبوری
×(قرارداد رو امضا میکنه)
ویو ا/ت
با دوستام سر میز بودیم که کوک اومد بالا سرم
_پاشو(خونسرد و سرد)
+ب...برای چی؟من هنوز میخوام بمونم اینجا
_چند دقیقه؟
+دقیقه نی...(حرفم رو قطع کرد و دوباره تکرار کرد)
_چند ......دقیقه....دیگه؟(کمی تند)
+۱۰ دقیقه...
_من اونورم بعد ده دقیقه میای وگرنه یجور دیگه میبرمت
با عصبانیت پاشدم
+چی میگی پرا زر زر میکنی تو کیه منی هااا؟؟؟؟؟تا هر وقت که بخوام میمونم (داد)
_عه...که اینطور (آروم آروم اومد سمتم)
_خودت زمانتو گرفتی
دستم رو گشیده برد پرتم کرد تو ماشین در رو هم قفل کرد و نشست
_جیکت در نمیاد....
واقعا که شرایط رو خیلی دیر رسوندید ....
۲۵ لایک
۳چ کامنت
#وانشات
تا رسیدیم خواستم از در پیاده شم کوک برام در رو باز کرد
_بفرمایید لیدی...
+ممنون*قرمز شدم*
رفتی تا وارد شدم پدرم رو دیدم باهاش چشم تو چشم شدم ولی چشمم رو براش نازک کردم و رفتم سمت میز دوستام (لیسا~ لیا£ یونا●)
~£●سلام دختررررر
+سلاممممم (بغلشون کردم و نشستم که کوک و دوستاش اومدن سمتمون اون جیمینه خیلی هیز نگاه میکرد و پوزخند میزد)
_بعد از تموم شدن بازی با من میای (سرد ترسناک)
نمیدونم چرا یهو رفتارش باهام عوض شد
ویو کوک
با بچه ها نشستیم سر میز بازی روبه روی بابای ا/ت شروع کردیم به بازی
دست اول کوک برد
دست دوم کوک برد
دست سوم کوک برد
_خب خب خب آقای کیم چی داری؟
×چی میخوای(خونسرد)
_ا/ت ....
×چ.چییی؟(بلند میشه)
_چیه پیرمرد از خونه انداختیش بیرون حالا نمیخوای بديش به من؟خوب ازش مراقبت میکنما
×دهنتو ببند هرچی هم باشه بازم دخترمه فکر کردی میزارم مثل اون ۱۲ دختر دیگه حامله کنی بعد بندازیش بیرون؟
_تو شرطت رو باختی مجبوری
×(قرارداد رو امضا میکنه)
ویو ا/ت
با دوستام سر میز بودیم که کوک اومد بالا سرم
_پاشو(خونسرد و سرد)
+ب...برای چی؟من هنوز میخوام بمونم اینجا
_چند دقیقه؟
+دقیقه نی...(حرفم رو قطع کرد و دوباره تکرار کرد)
_چند ......دقیقه....دیگه؟(کمی تند)
+۱۰ دقیقه...
_من اونورم بعد ده دقیقه میای وگرنه یجور دیگه میبرمت
با عصبانیت پاشدم
+چی میگی پرا زر زر میکنی تو کیه منی هااا؟؟؟؟؟تا هر وقت که بخوام میمونم (داد)
_عه...که اینطور (آروم آروم اومد سمتم)
_خودت زمانتو گرفتی
دستم رو گشیده برد پرتم کرد تو ماشین در رو هم قفل کرد و نشست
_جیکت در نمیاد....
واقعا که شرایط رو خیلی دیر رسوندید ....
۲۵ لایک
۳چ کامنت
۱۶.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.