p11
پرش زمانی ساعت 12:45
میرا ویو
خسته و کوفته رفتیم خونه بعد عوض کردن لباسا و جمع و جور کردن خریدایی ک قبلا کرده بودیم پرت شدیم رو کاناپه
میرا:هانگری
ا.ت:ایم هانگریییییی
میرا و ا.ت:ایم هانگری پاپااااااااا
یهو مث برق زده ها نشستم و گفتم: ا.ت قول دادی
ا.ت:چ قولی؟
میرا:گفتی مهمونم میکنی
ا.ت:عجیبه سرمایه گذار شرکت بزرگ MB برای مهمون شدن ذوق داره؟
میرا:درسته من بزرگترین و تنها سرمایه گذارم ولی پولمو الکی خرج نمیکنم بعدشم غذای مجانی لذیذ تره
ا.ت:جوکبال...
میرا:با هایبال
ا.ت و میرا:دوستی ینی خورن هایبالللل
هردوتامون زدیم زیر خنده
ا.ت سفارش داد و وقتی مطمئن شدم خودش حساب کرد گفتم:
بیحساب شدیم
ا.ت:اگه قرار باشه با غذای مجانی اینطوری ذوق بزنی همیشه برات میخرم
میرا:الان لاس زدی؟
ا.ت: تو فکر کن زدم ک چی؟
میرا:اونوقت استادت کی بوده؟
ا/ت:اوممممممم جئون جونگکوک شاید
میرا:دیوونه
میرا:سریال؟
ا.ت:فیلم ترسناک
میرا:یس چی ببینیم؟
ا.ت:لبخند؟
میرا:دیدیم
ا.ت:مسخ؟
میرا:مسخرس
میرا:ظهور قاتل شیطانی؟
ا.ت:یسس
و زنگ درو زدن..... ا.ت رفت و بعد چند مین با دوتا بسته تو دستش اومد و داد زد:
غذا رسیییییییییییییددددددددددددددددد
درسته هیچوقت الکل نمیخورم ولی بعضی موارد مشکلی نیست مثل مهمون شدن
پرش زمانی بعد ناهار وسط فیلم...
میرا:من ریدم تو حس کنجکاوی این کله خراب
ا.ت: نههههههههههه کراشششششششش منننننننن نبایددددد بمیرهههههههههههه
میرا:داره لیوان میخوره
ا.ت:بقیه شیشه میکشن این شیشه میخوره
میرا:گلوش زخم شد.......عیشششششش مورمورم شددددد
ا.ت:یا سیسپکای جونگکوک
میرا:خو پسره کصخل تو رامیون میخوری چیزی برمیدارییییی
یهو ی صدا اومد ک منو ا.ت رو تا مرز سکته کشوند...
میرا ویو
خسته و کوفته رفتیم خونه بعد عوض کردن لباسا و جمع و جور کردن خریدایی ک قبلا کرده بودیم پرت شدیم رو کاناپه
میرا:هانگری
ا.ت:ایم هانگریییییی
میرا و ا.ت:ایم هانگری پاپااااااااا
یهو مث برق زده ها نشستم و گفتم: ا.ت قول دادی
ا.ت:چ قولی؟
میرا:گفتی مهمونم میکنی
ا.ت:عجیبه سرمایه گذار شرکت بزرگ MB برای مهمون شدن ذوق داره؟
میرا:درسته من بزرگترین و تنها سرمایه گذارم ولی پولمو الکی خرج نمیکنم بعدشم غذای مجانی لذیذ تره
ا.ت:جوکبال...
میرا:با هایبال
ا.ت و میرا:دوستی ینی خورن هایبالللل
هردوتامون زدیم زیر خنده
ا.ت سفارش داد و وقتی مطمئن شدم خودش حساب کرد گفتم:
بیحساب شدیم
ا.ت:اگه قرار باشه با غذای مجانی اینطوری ذوق بزنی همیشه برات میخرم
میرا:الان لاس زدی؟
ا.ت: تو فکر کن زدم ک چی؟
میرا:اونوقت استادت کی بوده؟
ا/ت:اوممممممم جئون جونگکوک شاید
میرا:دیوونه
میرا:سریال؟
ا.ت:فیلم ترسناک
میرا:یس چی ببینیم؟
ا.ت:لبخند؟
میرا:دیدیم
ا.ت:مسخ؟
میرا:مسخرس
میرا:ظهور قاتل شیطانی؟
ا.ت:یسس
و زنگ درو زدن..... ا.ت رفت و بعد چند مین با دوتا بسته تو دستش اومد و داد زد:
غذا رسیییییییییییییددددددددددددددددد
درسته هیچوقت الکل نمیخورم ولی بعضی موارد مشکلی نیست مثل مهمون شدن
پرش زمانی بعد ناهار وسط فیلم...
میرا:من ریدم تو حس کنجکاوی این کله خراب
ا.ت: نههههههههههه کراشششششششش منننننننن نبایددددد بمیرهههههههههههه
میرا:داره لیوان میخوره
ا.ت:بقیه شیشه میکشن این شیشه میخوره
میرا:گلوش زخم شد.......عیشششششش مورمورم شددددد
ا.ت:یا سیسپکای جونگکوک
میرا:خو پسره کصخل تو رامیون میخوری چیزی برمیدارییییی
یهو ی صدا اومد ک منو ا.ت رو تا مرز سکته کشوند...
۴.۷k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.