part 3 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد

part 3 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part 3

تمام وسایلم رو ریخت زمین و پاشو گذاشت روی تمام وسایلم و

لهشون کرد که همه شروع به خندیدن کردن منم رفتم یقه کوک

رو گرفتم

+به چه جرعتی وسایلم رو له میکنی

_*نیشخند

که یهو یکی موهامو گرفت و اندخت منو پایین سرم بجوری خور زمین

=چطور جرعت کردی به ددی من دست بزنی هر*زه

وقتی بهم گفت هر*زه میخواستم همیحا گریه کنم دوباره خود

لیا و اکیپ کوک ریخت سرم بعد چند ساعت ولم مردن بعد

همشون رفتن

+*گریه

+چرا چرا چر چرا*گریه چرااااااااااا*بلند و گریه

سریع از جام بلند شدم وسایلم رو جمع کردم و سریع از مدرسه

رفتم بیرون داشتم از در مدرسه بیرون میرفتم که یهو آب ریخت

رو سرم برگشتم دیدم لیا و بقیه بچه ها و اون پسر کوک رو سرم

اب ریختن سریع از اون جا رفتم دیدم سمن خونه سریع رفتم

داخل خونه شروع به گریه شروع به گریه کردم که نزدیگ

دوساعت بود داشتم گریه میکردم که گوشیم زنگ خورد دیدم

بابام هست جواب دادم(علامت بابای یونا&)

+الو

&الو سلام دختر قشنگم

+سلام بابا

&خوبی دختر بابا

+اره عالی(مثل سگ داره دروغ میگه)

&مدرسه چطور بود

+عالی بابا

&کسی که برات قلدری نکرده

+نه جرا باید برام قلدری کنه

&یونا دروغ نگو

+بابا دروغ نمیگم(چرا داری دروغ میگه اسگل)

&باشه بابا جان حالا هرکسی خواست اذیتت کنه بهم بگو اوک

+اوک بابا

&باشه دخترم مراقب خودت باشه خداحافظ

+چشم خداحافظ

بعد فقط کردن با بابام رفتم واسه هودم رامین درست کردم

خوردن رفتم رو مبل دارز کشیدم که کم کم چشام سنگین شد

نفهمیدم کی خوابم برد

فردا صبح

از خواب بیدار شدم دیدم رو مبل خوابم برده سریع رفتم

دستشویی(اهم نکنه میخواین تعریف منم چه کار کرد) بعد اومدم

بیرون رفتم صبونمو خوردم یونیفرمه مدرسمو پوشیدم قبل از

اینکه از خونه خارج شم یه نفس کشیدم بعد رفتم به جهنم رفتم

داخل مدزسه دوباره شروع به پچ پچ کردن ولی دیگه اهممیت

ندادم که میخواستم برم داخل کلاس که یه چیزی مثل رنگ قرمز

بود ریخته رو سرم بوش کردم دیدم خونه خوکه دیدم همه شروع

به خندیدن کردن سریع رفتم تو دستشویی شروع کردنم تمام

خودم رو شستم ولی خوب شد یه یونیفرمه دیگه داشتم اون

پوشیدم و بعد از دستشویی اومدم بیرون

اخرای کلاس بود همه رفتن خونه منم داشتم میرفتم که یهو

اکیپ کوک اومد جلو

+برید کنار

ولی نرفتن بجاش منو از دستام خیلی سفت گرفتن هی سعی

میکردم که ولم کنن ولی بیفایده بود