part 33
#part_33
#فرار
این عوضی داشت چی میگفت ؟دیگه از جونم چی میخواست ؟از خانوادم جدام کرد بسم نبود الان چشم دوخته به جسمم ؟؟حرکت دستش داشت زیادی ه*ر*ز میرفت...دست شو برداشت و اومد بیاد جلو که جیغ کشیدمو سرمو به چپ برگردوندم اومدم یه جیغ دیگه بکشم که یهو سامان کشیده شد و احساس کردم موجی از هوا به ریه هام هجوم اورد سرم گیج رفت پاهام بی حس شد و افتادم
زمین فقط از بین صدا های اطرافم تونستم صدای دعوا و داد و تشخیص بدم و دیگه هیچی نفهمیدم با حس درد شدید پام پلکام لرزید صدا های اطرافم زیاد بود و نامفهوم به گوشم میرسیدسعی میکردم چشمامو باز کنم ولی انگار پلکام به هم چسبیده بود کم کم یکم صدا ها واضح شد و تونستم صدای گریه ی دخترونه رو تشخیص بدم اروم لای چشممو باز کردم که یهو یه صدای مردونه نا آشنا شنیدم
-- ایناها ! داره چشماشو باز میکنه دیگه بس کن دختر خوب !
سرمو چرخوندم سمت صدا و با اینکه یکم تار میدیدم تونستم چهرشو ببینم یه پسر حدود بیست و شیش ساله بود که موهای مشکی چهرشو خیلی جذاب میکرد یکم به مغزم فشار اوردم !من کجام ؟؟چیزی یادم نمیومد یکم جابجا شدم که پام تیر کشید و ناله کردم یهو صدای دیانا اومداروم و گیج برگشتم سمتش بالای سرم بود یعنی سرم رو پاش بودبا بغض نگام میکرد
-- الهی قربونت برم خوبی ؟
از مهربونیش لبخند نشست رو ل*ب*ا*م ولی سرم تیر کشید و لبخندم ماسید
جاش ل*ب*ا*مو محکم روهم فشار دادمو شقیقه هامو با دستام مالیدم فقط سرمو تکون دادم که یعنی خوبم
- همش تقصیر من بود اوردمت بعدم ولت کردم ... ببخشید نیکا !
هق هقش دلمو ریش کرد دستمو اوردم بالا و دستشو گرفتم که بلند شم اروم نیم خیز شدم که درد پام بیشتر شد و آخم در اومد دیانا هول بین گریش پامو گرفت
- وای متین بریم بیمارستان گور بابای همه درد داره مگه نمی بینی ؟؟
متین پوفی کرد و کلافه نگاش کرد
الهی کهیر بزنید یکم کام بزارین به این و اون رومانمو بگین چق قشنگههه دلتون میاد نگید نمیزارم دیهه🙂😂
#فرار
این عوضی داشت چی میگفت ؟دیگه از جونم چی میخواست ؟از خانوادم جدام کرد بسم نبود الان چشم دوخته به جسمم ؟؟حرکت دستش داشت زیادی ه*ر*ز میرفت...دست شو برداشت و اومد بیاد جلو که جیغ کشیدمو سرمو به چپ برگردوندم اومدم یه جیغ دیگه بکشم که یهو سامان کشیده شد و احساس کردم موجی از هوا به ریه هام هجوم اورد سرم گیج رفت پاهام بی حس شد و افتادم
زمین فقط از بین صدا های اطرافم تونستم صدای دعوا و داد و تشخیص بدم و دیگه هیچی نفهمیدم با حس درد شدید پام پلکام لرزید صدا های اطرافم زیاد بود و نامفهوم به گوشم میرسیدسعی میکردم چشمامو باز کنم ولی انگار پلکام به هم چسبیده بود کم کم یکم صدا ها واضح شد و تونستم صدای گریه ی دخترونه رو تشخیص بدم اروم لای چشممو باز کردم که یهو یه صدای مردونه نا آشنا شنیدم
-- ایناها ! داره چشماشو باز میکنه دیگه بس کن دختر خوب !
سرمو چرخوندم سمت صدا و با اینکه یکم تار میدیدم تونستم چهرشو ببینم یه پسر حدود بیست و شیش ساله بود که موهای مشکی چهرشو خیلی جذاب میکرد یکم به مغزم فشار اوردم !من کجام ؟؟چیزی یادم نمیومد یکم جابجا شدم که پام تیر کشید و ناله کردم یهو صدای دیانا اومداروم و گیج برگشتم سمتش بالای سرم بود یعنی سرم رو پاش بودبا بغض نگام میکرد
-- الهی قربونت برم خوبی ؟
از مهربونیش لبخند نشست رو ل*ب*ا*م ولی سرم تیر کشید و لبخندم ماسید
جاش ل*ب*ا*مو محکم روهم فشار دادمو شقیقه هامو با دستام مالیدم فقط سرمو تکون دادم که یعنی خوبم
- همش تقصیر من بود اوردمت بعدم ولت کردم ... ببخشید نیکا !
هق هقش دلمو ریش کرد دستمو اوردم بالا و دستشو گرفتم که بلند شم اروم نیم خیز شدم که درد پام بیشتر شد و آخم در اومد دیانا هول بین گریش پامو گرفت
- وای متین بریم بیمارستان گور بابای همه درد داره مگه نمی بینی ؟؟
متین پوفی کرد و کلافه نگاش کرد
الهی کهیر بزنید یکم کام بزارین به این و اون رومانمو بگین چق قشنگههه دلتون میاد نگید نمیزارم دیهه🙂😂
۲.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.