مرگ آروم فصل دووم p1
مرگ آروم فصل دووم
P1
ا/ت:پلک هام به هم چسبیده بود به سختی بازشون کردم همه چی خیلی آروم و بی سر صدا بود .هیچی غیر از چشمای بی جون نامی و درد برخورد گلوله به کمرم رو یادم نمیاد .
صدا توی سرم اکو میشه انگار صدای پای یک نفره خیلی آزار دهنددسسسس.
(در اتاق با صدای جیر جیر آروم باز شد )
ا/ت:اون کیه ؟نمیشناسمش چهره مهربون و کیوت داره بعید میدونم با این لبخند رو صورتش بخاد بهم آسیب بزنه.
جیهوپ:(باتعجب خیلی زیاد) اوههه به هوش اومدییییی باید به رئیس و جین خبر بدم نمیدونی چقدر خوشحال میشن. چند ساعته به هوش اومدی ؟
ا/ت:(خیلی آروم و بی جون)خب به ساعت نمیرسه فقط چند دقیقه است.
جیهوپ:اوه پس خبرم داغه داغه .باید بهشون خبر بدم.[سریع از اتاق رفت بیرون].
ا/ت:چه خبره اینجا.
جین:اوه جدی به هوش اومدی.
(جین دکتر اکیپه و جیهوپ هم انجام یسری از ماموریت ها رو گردن داره و خودش هم پزشکه و تو جراحی ها کمک میکنه)
ا/ت:اوهوم ببخشید .نامجون و ته حالشون خوبه ؟ اونا کجان ؟
نامی:من که زندم
ته:منم روحم اینجاست.
ا/ت:اوهه شما حالتون خوبه؟(باذوق، اومد بلند بشه ک درد نذاشت)اهه
نامی:(سریع سمتش اومد )حالت خوبه؟
جین:اووو نامجونا ،این کارا ازت بعیده نکنه عاشق شدی ها؟(همه زدن زیر خنده)
P1
ا/ت:پلک هام به هم چسبیده بود به سختی بازشون کردم همه چی خیلی آروم و بی سر صدا بود .هیچی غیر از چشمای بی جون نامی و درد برخورد گلوله به کمرم رو یادم نمیاد .
صدا توی سرم اکو میشه انگار صدای پای یک نفره خیلی آزار دهنددسسسس.
(در اتاق با صدای جیر جیر آروم باز شد )
ا/ت:اون کیه ؟نمیشناسمش چهره مهربون و کیوت داره بعید میدونم با این لبخند رو صورتش بخاد بهم آسیب بزنه.
جیهوپ:(باتعجب خیلی زیاد) اوههه به هوش اومدییییی باید به رئیس و جین خبر بدم نمیدونی چقدر خوشحال میشن. چند ساعته به هوش اومدی ؟
ا/ت:(خیلی آروم و بی جون)خب به ساعت نمیرسه فقط چند دقیقه است.
جیهوپ:اوه پس خبرم داغه داغه .باید بهشون خبر بدم.[سریع از اتاق رفت بیرون].
ا/ت:چه خبره اینجا.
جین:اوه جدی به هوش اومدی.
(جین دکتر اکیپه و جیهوپ هم انجام یسری از ماموریت ها رو گردن داره و خودش هم پزشکه و تو جراحی ها کمک میکنه)
ا/ت:اوهوم ببخشید .نامجون و ته حالشون خوبه ؟ اونا کجان ؟
نامی:من که زندم
ته:منم روحم اینجاست.
ا/ت:اوهه شما حالتون خوبه؟(باذوق، اومد بلند بشه ک درد نذاشت)اهه
نامی:(سریع سمتش اومد )حالت خوبه؟
جین:اووو نامجونا ،این کارا ازت بعیده نکنه عاشق شدی ها؟(همه زدن زیر خنده)
۲.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.