رمان:)مجنون تر از من:)پارت 4
رمان:)مجنون تر از من:)پارت 4
ارسلان:هوففف باشه بیاید بریم
رفتیم
دیانا:ارسلان برای همه پاستا بگیریم
ارسلان:اره بگیریم
دیانا:من میرم سرویس
ارسلان:اوکی
از زبون دیانا
رفتم سرویس اومدم بیرون دیدم شقایق اومد داخل
دیانا:سلام
شقایق:یه مشت زدم تو صورتش
تو گوه میخوری به ارسلان نزدیک میشی
دختری ج.ن.د.ه
دیانا:دهنم پر خون شده بود هرکاری میکردم خونش بند نمی اومد
از زبون ارسلان
دیانا اومد بیرون دهنش پر خون بود
ارسلان:چی کار کردی شقایققققق
شقایق:چرا از این دختر ج.ن.ده طرفداری میکنی
ارسلان:زدم تو گوشش
ارسلان:تو حق نداری دست روی دیانا بلند کنی
بای فور اور
شقایق:گوه خوردم
ارسلان:دیگه فایده نداره دست دیانارو گرفتم و بردمش داخل ماشین
دیانا:داشتم از تعجب شاخ در میاوردم
ارسلان:بردمش بیمارستان
ارسلان:هوففف باشه بیاید بریم
رفتیم
دیانا:ارسلان برای همه پاستا بگیریم
ارسلان:اره بگیریم
دیانا:من میرم سرویس
ارسلان:اوکی
از زبون دیانا
رفتم سرویس اومدم بیرون دیدم شقایق اومد داخل
دیانا:سلام
شقایق:یه مشت زدم تو صورتش
تو گوه میخوری به ارسلان نزدیک میشی
دختری ج.ن.د.ه
دیانا:دهنم پر خون شده بود هرکاری میکردم خونش بند نمی اومد
از زبون ارسلان
دیانا اومد بیرون دهنش پر خون بود
ارسلان:چی کار کردی شقایققققق
شقایق:چرا از این دختر ج.ن.ده طرفداری میکنی
ارسلان:زدم تو گوشش
ارسلان:تو حق نداری دست روی دیانا بلند کنی
بای فور اور
شقایق:گوه خوردم
ارسلان:دیگه فایده نداره دست دیانارو گرفتم و بردمش داخل ماشین
دیانا:داشتم از تعجب شاخ در میاوردم
ارسلان:بردمش بیمارستان
۲.۵k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.