وقتی دزدیده میشی اما فیک جونگکوک
پارت:24
-ولی من میخام بچه رو سقط کنم
×چرا؟
-واقعا داری مپرسی این بچه باید ی خانواده واقعی داشته باشه
×من میشم خانوادش اون بچه چ گناهی داره
-....
×حالا هم استراحت کن
و از اتاق رفت بیرون
وقتی صدای بسته شدن در رو شنیدم شروع کردم به گریه کردن
دستمو گذاشتم رو شکمم
-عزیزم الان چه وقت اومدن بود تقصیر منه
-تو حتی نمیتونی بابات رو هم بشناسی
داشتم حرف میزدم که چشمام سنگین شد و خوابم برد
یک ماه هم همنیجوری گذشت
از حموم در اومدم
هنوز با حوله بودم که یهو در باز شد
تهیونگ بود
×باشه باشه من چیزی ندیدم
و برگشت
×میگم ات
-بله
×امشب ی مهمونی دعوتیم توهم باید بیای
-من چرا باید بیام؟
×چون زن منی
-باشه
×ی لباس درست بپوش و یکی رو برای میکاپ میفرستم
و رفت
چی داشت میگفت الان نگران لباس من بود سرمو تکون دادم معلوم نبود چش شده بود
ی لباس پوشیدم و منتظر موندم
یکی در زد
میدونستم کیه
-بیا تو
•من اومدم..
-میدونم بیا کارت رو شروع کن
اومد و شروع کرد به میکاپ کردن من
بعد از 15مین تمام شد
رفتم پایین دیدم
منتظر من وایساده و توی گوشیه
-خب من اومدم
سرش رو اورد بالا و بهم نگاه کرد
تهیونگ توی ذهنش(الان میفهمم چرا جونگکوک عاشقش شده بود)
-چیزی شده
×نه بیا بریم
دنبالش رفتم و سوار ماشین شدیم و ماشین حرکت کرد و رفتیم
بعداز 20مین رسیدیم
ماشین وایساد تهیونگ پیاده شد منم میخاستم پیاده شم که دستی جلوم دراز شد
تهیونگ بود
لبخندی زدم و دستشو گرفتم ......ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
-ولی من میخام بچه رو سقط کنم
×چرا؟
-واقعا داری مپرسی این بچه باید ی خانواده واقعی داشته باشه
×من میشم خانوادش اون بچه چ گناهی داره
-....
×حالا هم استراحت کن
و از اتاق رفت بیرون
وقتی صدای بسته شدن در رو شنیدم شروع کردم به گریه کردن
دستمو گذاشتم رو شکمم
-عزیزم الان چه وقت اومدن بود تقصیر منه
-تو حتی نمیتونی بابات رو هم بشناسی
داشتم حرف میزدم که چشمام سنگین شد و خوابم برد
یک ماه هم همنیجوری گذشت
از حموم در اومدم
هنوز با حوله بودم که یهو در باز شد
تهیونگ بود
×باشه باشه من چیزی ندیدم
و برگشت
×میگم ات
-بله
×امشب ی مهمونی دعوتیم توهم باید بیای
-من چرا باید بیام؟
×چون زن منی
-باشه
×ی لباس درست بپوش و یکی رو برای میکاپ میفرستم
و رفت
چی داشت میگفت الان نگران لباس من بود سرمو تکون دادم معلوم نبود چش شده بود
ی لباس پوشیدم و منتظر موندم
یکی در زد
میدونستم کیه
-بیا تو
•من اومدم..
-میدونم بیا کارت رو شروع کن
اومد و شروع کرد به میکاپ کردن من
بعد از 15مین تمام شد
رفتم پایین دیدم
منتظر من وایساده و توی گوشیه
-خب من اومدم
سرش رو اورد بالا و بهم نگاه کرد
تهیونگ توی ذهنش(الان میفهمم چرا جونگکوک عاشقش شده بود)
-چیزی شده
×نه بیا بریم
دنبالش رفتم و سوار ماشین شدیم و ماشین حرکت کرد و رفتیم
بعداز 20مین رسیدیم
ماشین وایساد تهیونگ پیاده شد منم میخاستم پیاده شم که دستی جلوم دراز شد
تهیونگ بود
لبخندی زدم و دستشو گرفتم ......ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
۵۷.۰k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.