این پارت رو فقط بخاطر armygoooon گذاشتم
این پارت رو فقط بخاطر armygoooon گذاشتم
⛓️بد بوی 🔮 پارت 6
رزی میگفت بابام اجازه نمیده بیام بیرون و خودش میرفت هرزه بازی جیمینم میرفت دختر بازی اون شب جیمین دختره رو ول میکنه منتظر رزی میشه
اون مرده هم که با رزی سکس داشت حدودا 30 سالش بود با دختر 16 ساله سکس داشت سه راند میرن اینجور که میگفت تلفن مرده زنگ خورده که رزی رو ول کرده وگرنه بیشترم میرفت وقتی مرده رفت بیرون جیمین رفت داخل رزی تا جیمین رو دیده اشک تمساح ریخته جیمینم که میدونسته داستان چیه از سر عصبانیت 5 راند با رزی میره وقتیم نیازش تموم میشه ولش میکنه میره میگن بعدش رزی خونریزی میکنه و وقتی میبرنش بیمارستا میگن دیگه نمیتونه حامله بشه رزی از این مدرسه میره اما بچهها میگفتن دو سه بار توی بار و کلاب موقع هرزه بازی دیدنش
ا/ت:چه چندش اور حوالم از همشون بهم میخوره
ا/ت:اون یکی دختره چی دایانا
میا:دایانا تا الان هرکدوم از دوس دخترای جیمین رو دیدم همشون هرزه بودن جیمین دایانا رو وقتی توی کلاب یه پسر دیگه رو میبوسه دیده و همونطوری که کاری کرد رزی حامله نشه دایانا رو حامله میکنه بعدش بعضیا میگن دایانا سقطش کرده بعضیا میگن بچه رو بدنیا اورده اما دایانا هرزه سقطش میکنه
ا/ت: هرچی بیشتر درموردش میگی بیشتر حالم بهم میخوره اه
میا:اره اما دخترا هنوز گول قیافه و تیپشو میخورن اما مین هو به کسی فرصت نمیده
ا/ت:اخرش ببینیم مین هو حامله میشه یا نمیتونه بشه
میا:هههه خیلی باحالی
ا/ت:😏
میا:میشه یه سوال بپرسم
ا/ت: بپرس
میا:...
استاد اومد
استاد : سلام بچه ها همینطوری که میدونید بچه های جدید داریم که متاسفانه من دیر اومدم وقت نداریم که خودشونو معرفی کنن بعدا برید باهاشون اشنا شید خوب درس رو شروع کنیم
الا:بهتر
کلاس خسته کننده فیزیک اوفف این دیگه چیه کلاس تموم شد از اول تا اخر کلاس نگاه های سنگین اون پسره جیمین رو روی خودم حس میکردم
الا:بچه ها من عجله دارم باید برم
ا/ت:باشه
لیا:کجا
ا/ت:حتما کار داره به توچه
الا:اره جلسه خونوادگیه
لیا:اوففف دیر کنی کارت ساختست
ا/ت:برو برو دیر نکنی
الا:باشه خدافظ
ا/ت:خدافظ
لیا:هوم بای
🔮
⛓️بد بوی 🔮 پارت 6
رزی میگفت بابام اجازه نمیده بیام بیرون و خودش میرفت هرزه بازی جیمینم میرفت دختر بازی اون شب جیمین دختره رو ول میکنه منتظر رزی میشه
اون مرده هم که با رزی سکس داشت حدودا 30 سالش بود با دختر 16 ساله سکس داشت سه راند میرن اینجور که میگفت تلفن مرده زنگ خورده که رزی رو ول کرده وگرنه بیشترم میرفت وقتی مرده رفت بیرون جیمین رفت داخل رزی تا جیمین رو دیده اشک تمساح ریخته جیمینم که میدونسته داستان چیه از سر عصبانیت 5 راند با رزی میره وقتیم نیازش تموم میشه ولش میکنه میره میگن بعدش رزی خونریزی میکنه و وقتی میبرنش بیمارستا میگن دیگه نمیتونه حامله بشه رزی از این مدرسه میره اما بچهها میگفتن دو سه بار توی بار و کلاب موقع هرزه بازی دیدنش
ا/ت:چه چندش اور حوالم از همشون بهم میخوره
ا/ت:اون یکی دختره چی دایانا
میا:دایانا تا الان هرکدوم از دوس دخترای جیمین رو دیدم همشون هرزه بودن جیمین دایانا رو وقتی توی کلاب یه پسر دیگه رو میبوسه دیده و همونطوری که کاری کرد رزی حامله نشه دایانا رو حامله میکنه بعدش بعضیا میگن دایانا سقطش کرده بعضیا میگن بچه رو بدنیا اورده اما دایانا هرزه سقطش میکنه
ا/ت: هرچی بیشتر درموردش میگی بیشتر حالم بهم میخوره اه
میا:اره اما دخترا هنوز گول قیافه و تیپشو میخورن اما مین هو به کسی فرصت نمیده
ا/ت:اخرش ببینیم مین هو حامله میشه یا نمیتونه بشه
میا:هههه خیلی باحالی
ا/ت:😏
میا:میشه یه سوال بپرسم
ا/ت: بپرس
میا:...
استاد اومد
استاد : سلام بچه ها همینطوری که میدونید بچه های جدید داریم که متاسفانه من دیر اومدم وقت نداریم که خودشونو معرفی کنن بعدا برید باهاشون اشنا شید خوب درس رو شروع کنیم
الا:بهتر
کلاس خسته کننده فیزیک اوفف این دیگه چیه کلاس تموم شد از اول تا اخر کلاس نگاه های سنگین اون پسره جیمین رو روی خودم حس میکردم
الا:بچه ها من عجله دارم باید برم
ا/ت:باشه
لیا:کجا
ا/ت:حتما کار داره به توچه
الا:اره جلسه خونوادگیه
لیا:اوففف دیر کنی کارت ساختست
ا/ت:برو برو دیر نکنی
الا:باشه خدافظ
ا/ت:خدافظ
لیا:هوم بای
🔮
۵۲.۷k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.