جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۴
ادمین ویو:
وقتی وارد اتاق شدن سریع دستشو از روی دهن جونگکوک بر داشت و درو بست
جونگکوک به اتاق نگاه کرد تخت دونفره کمد دیواری ریسه ی شلنگی با نور زیاد برای لامپ تلویزیون و یخچال و یه اجاق کوچولو و کولر و شوفاج
ات:سلیقتو نمی دونستم ولی اونحوری که خودم به نظرم خوب بودن تزیین کردم و خوراکی هم داری توی تلویزیون می تونی سرچ کنی(قبلا گوشیشو گرفته) لباس هم داری با اون گوشی اونحا می تونی به من پیام بدی چون قرار فقط اینجا بمونی اینجوری تزیین شده
کوک:چرا منو اوردی اینجا
ات:به همون دلیلی که شنیدی
جونگکوک نگاهش کرد
ات:و راستی کسی نمیتونه بیاد اینجا جز اون خانم مسن یا هانا وقتی اومد خودشو معرفی میکنه پنجره ها قفلن و دوربین مخفی اینجا هست پس بهتره فکر فرار به ذهنت نرسه هرچقت خواستیم بریم جایی باید ماسک تغییر چهره بزنی یا حالا چیزای دیگه
و کلاه گیسو برداشت
جونگکوک نفسو حبس کرد وقتی دختر موخرمایی جلوی خودش دید نتونست جلو یخودشو بگیره
کوک:تو...خیلی عوض شدی یهویی
ات:می دونم
کوک به دقت براندازش کرد بدون اون کلاه گیس بلوند یه کس دیگهایی بود تا خالا با دقت بهش نگا نکرده بود
لبای باریک و کوچیک پوست روشن و سفید و مژه های فر و تتوی کوچیک رعد و برق روی مچش
ات:چرا بهم زل زدی؟
همونطور که داشت پرده ها رو می کشید اینو گفت
کوک اهی کشید
پنجره ها دودی بودن
کوک:چه مدت من اینجام نمی تونم بیام بیرون
ات:تا وقتی بهت اعتماد کنم
کوک:اسمت واقعن مورانه؟
ات:نه این رمزه نخوا که اسم واقیم رو بدونی
و رفت
جونگکوک ایستاد و از اون پنجرهی بزرگ و دودی و تمام قد بیرونم نگاه کرد اونحا یه مهمونی بود انگار همه اونجا مافیا بودن ولی موران بدون هیچ گونه جلب توجه اونو بی اینجا اورده بود
بدون ذینکه بهفهمه پنج دقیقه اونا رو نگاه کرد یهویی دختری با موهای دم اسبی اومد وسط جمع کوک دقیق تر نگاه کرد و مورانو دید با رنگ موی دیگهایی و با خودش گفت حتما این هم یه کلاه گیسه
(اسلاید دو ات توی مهمونی)
پارت۴
ادمین ویو:
وقتی وارد اتاق شدن سریع دستشو از روی دهن جونگکوک بر داشت و درو بست
جونگکوک به اتاق نگاه کرد تخت دونفره کمد دیواری ریسه ی شلنگی با نور زیاد برای لامپ تلویزیون و یخچال و یه اجاق کوچولو و کولر و شوفاج
ات:سلیقتو نمی دونستم ولی اونحوری که خودم به نظرم خوب بودن تزیین کردم و خوراکی هم داری توی تلویزیون می تونی سرچ کنی(قبلا گوشیشو گرفته) لباس هم داری با اون گوشی اونحا می تونی به من پیام بدی چون قرار فقط اینجا بمونی اینجوری تزیین شده
کوک:چرا منو اوردی اینجا
ات:به همون دلیلی که شنیدی
جونگکوک نگاهش کرد
ات:و راستی کسی نمیتونه بیاد اینجا جز اون خانم مسن یا هانا وقتی اومد خودشو معرفی میکنه پنجره ها قفلن و دوربین مخفی اینجا هست پس بهتره فکر فرار به ذهنت نرسه هرچقت خواستیم بریم جایی باید ماسک تغییر چهره بزنی یا حالا چیزای دیگه
و کلاه گیسو برداشت
جونگکوک نفسو حبس کرد وقتی دختر موخرمایی جلوی خودش دید نتونست جلو یخودشو بگیره
کوک:تو...خیلی عوض شدی یهویی
ات:می دونم
کوک به دقت براندازش کرد بدون اون کلاه گیس بلوند یه کس دیگهایی بود تا خالا با دقت بهش نگا نکرده بود
لبای باریک و کوچیک پوست روشن و سفید و مژه های فر و تتوی کوچیک رعد و برق روی مچش
ات:چرا بهم زل زدی؟
همونطور که داشت پرده ها رو می کشید اینو گفت
کوک اهی کشید
پنجره ها دودی بودن
کوک:چه مدت من اینجام نمی تونم بیام بیرون
ات:تا وقتی بهت اعتماد کنم
کوک:اسمت واقعن مورانه؟
ات:نه این رمزه نخوا که اسم واقیم رو بدونی
و رفت
جونگکوک ایستاد و از اون پنجرهی بزرگ و دودی و تمام قد بیرونم نگاه کرد اونحا یه مهمونی بود انگار همه اونجا مافیا بودن ولی موران بدون هیچ گونه جلب توجه اونو بی اینجا اورده بود
بدون ذینکه بهفهمه پنج دقیقه اونا رو نگاه کرد یهویی دختری با موهای دم اسبی اومد وسط جمع کوک دقیق تر نگاه کرد و مورانو دید با رنگ موی دیگهایی و با خودش گفت حتما این هم یه کلاه گیسه
(اسلاید دو ات توی مهمونی)
۳.۳k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.