نویسنده دوستم :
نویسنده دوستم :
https://wisgoon.com/salad.13a89
در خونه رو باز کردم وای خدای من چیزی که جلوی چشمانم بود را باور نمیکردم دازای اومد داخل با دیدن صحنه روبه رو ترسید و گفت : چویا کاره مافیاس بدو بریم بالا وقتی که بالا رفتیم جسده ورلاین (برادر چویا ) رو دیدم کله بدنم یخ زده بود که احساس گرمی روی گونم کردم من من دارم گریه میکنم پاهام تحمل وزنم رو نداشت همین که خواستم بیفتم دازای اومد و منو از پهلو گرفت بغلش گریه کردم برای ارم کردنم گفت: انتقامشو میگیرم
تا پست بعدی بای
کپی ممنوع
https://wisgoon.com/salad.13a89
در خونه رو باز کردم وای خدای من چیزی که جلوی چشمانم بود را باور نمیکردم دازای اومد داخل با دیدن صحنه روبه رو ترسید و گفت : چویا کاره مافیاس بدو بریم بالا وقتی که بالا رفتیم جسده ورلاین (برادر چویا ) رو دیدم کله بدنم یخ زده بود که احساس گرمی روی گونم کردم من من دارم گریه میکنم پاهام تحمل وزنم رو نداشت همین که خواستم بیفتم دازای اومد و منو از پهلو گرفت بغلش گریه کردم برای ارم کردنم گفت: انتقامشو میگیرم
تا پست بعدی بای
کپی ممنوع
۲.۸k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.