فیک جین قلعه سیاه
فیک جین قلعه سیاه
(پارت۳۶)
از زبان ات
زنگ زدم به جانگ بونگ گفتم چطوری این کارو کردی لعنتی خفت میکنم دنبال چی هستی گفتم ات من گفتم و بازم میگم هرکیو که دوست داریو ازت میگیرم هدف بعدیمو بهت نمیگم اما منتظر باش ولی بدون ترس گفتم چطوری عکساروی گرفتی گفت چقدر احمقی که تنها اومدی سر قرار نگفتی شاید تله باشه تورو بکشم یا بخوام بهت تجاوز کنم من فقط گوشیمو روی دوربین فیلم برداری گذاشتم و ازت فیلم گرفتم بعد اسکیرین شات گرفتم و تمام خیلی اسون بود شماره جین رو پیدا کردم به اسونی میتونم بهکل اعضای خانوادت زنگ بزنم گوشیو قطع کردم و موها کشیدم یوری گفت ات اینجا چخبره معنی اون عکسا چیه خواش میکنم بگو با هوش مصنوعی درستش کرده گفتم متاسفم اما همش واقعی مامان جین گفت ات چرا داد کشیدم گفتم توی تله افتادم اما جین باور نمیکنه
از زبان جانگ بونگ
خب هدف بعدی بونا کوچولو که پس فردا تولدشه قرار ات رو درد ناک بسوزونم چونکه از بونا کوچولو خیلی خوشش میاد
از زبان ات
داشتم توی خونه راه میرفتم یوری اومدگفت ات حال جین خوبه توی خونه کنار صاحله و چندتا نگهبان گذاشتم تا یواشکی مراقبش باشن گفتم باشه اما من باید با جین صحبت کنم نمیدونستم پنهان کاری انقدر به رابطه مون صدمه میزنه روی مبل نشستمو باگوشیم ور میرفتم بونا کوچولو اومد گفت ات چرا نگرانی گفتم بچه چرا فکرمیکنی بایدبهم بگی ات باید بگی خانم گفت باشه اما ات فردا تولدمه گفتم وضعیت بهرانی بعد باخودم فکر کردم من به جین از وضعیت زندگیم نگفتم بعد چرا دارم به یه بچه کوچیک توضیح میدم روحیش خراب میشه گفتم باشه گفت خوبه
(پارت۳۶)
از زبان ات
زنگ زدم به جانگ بونگ گفتم چطوری این کارو کردی لعنتی خفت میکنم دنبال چی هستی گفتم ات من گفتم و بازم میگم هرکیو که دوست داریو ازت میگیرم هدف بعدیمو بهت نمیگم اما منتظر باش ولی بدون ترس گفتم چطوری عکساروی گرفتی گفت چقدر احمقی که تنها اومدی سر قرار نگفتی شاید تله باشه تورو بکشم یا بخوام بهت تجاوز کنم من فقط گوشیمو روی دوربین فیلم برداری گذاشتم و ازت فیلم گرفتم بعد اسکیرین شات گرفتم و تمام خیلی اسون بود شماره جین رو پیدا کردم به اسونی میتونم بهکل اعضای خانوادت زنگ بزنم گوشیو قطع کردم و موها کشیدم یوری گفت ات اینجا چخبره معنی اون عکسا چیه خواش میکنم بگو با هوش مصنوعی درستش کرده گفتم متاسفم اما همش واقعی مامان جین گفت ات چرا داد کشیدم گفتم توی تله افتادم اما جین باور نمیکنه
از زبان جانگ بونگ
خب هدف بعدی بونا کوچولو که پس فردا تولدشه قرار ات رو درد ناک بسوزونم چونکه از بونا کوچولو خیلی خوشش میاد
از زبان ات
داشتم توی خونه راه میرفتم یوری اومدگفت ات حال جین خوبه توی خونه کنار صاحله و چندتا نگهبان گذاشتم تا یواشکی مراقبش باشن گفتم باشه اما من باید با جین صحبت کنم نمیدونستم پنهان کاری انقدر به رابطه مون صدمه میزنه روی مبل نشستمو باگوشیم ور میرفتم بونا کوچولو اومد گفت ات چرا نگرانی گفتم بچه چرا فکرمیکنی بایدبهم بگی ات باید بگی خانم گفت باشه اما ات فردا تولدمه گفتم وضعیت بهرانی بعد باخودم فکر کردم من به جین از وضعیت زندگیم نگفتم بعد چرا دارم به یه بچه کوچیک توضیح میدم روحیش خراب میشه گفتم باشه گفت خوبه
۳.۷k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.