اب نبات شیرین روزای تلخ
اب نبات شیرین روزای تلخ
۱۰
رفتم خونه لباسامو عوض کردم شام خوردم و به خدمت کار جدیدم که اسمش کیم لی لی بود گفتم برام سوجو بیاره
ا_ت:ممنون عا بیا بشین یکم اشنا شیم
لی لی (دیگه اسمشو میگم): بلع خانم چشم
ا_ت: منم هم سن توعم با هام رسمی حرف نزن
لی لی:باشع
ا_ت: خوب از خودت بگو
لی لی:خوب من کیم لی لی هستم ۲۴ سالمه توی آمریکا به دنیا امدم اما کره ایم چند سال تویه یه کافه کار میکردم که اون کافرو دزد زد و انداختن گردن من ۲ سال زندان بودم بعد به کمک برادرم امدم بیرون الان تغریبا ۱ سال نیمه که خدمت کارم
ا_ت: عااااا خوبه افرین بیا از این به بعد باهم زندگی کنیم چون من تنها نمیتونم زندگی کنم اگرم زندگی کنم بت خدمت کارامم
رفتم تو اتاقم و یه لباس خوشگل سفید که روش شکلاتی گیلاس داشت و برای اوردم
ا_ت: افتخار میدی با من زندگی کنی
لی لی:اما ا_ت..
ا_ت: حرف نزن بگیر
لی لی: ممنونم
پرید بغلم و سفت بغلم کرد
ا_ت: اوف خفن کردی خاب باشه برو
رفت لباسشو عوض کرد دیدم داره با تلفن حرف میزنه
ویو سونگمین
بعد از اینکه از دست اون دختر تلاش شدم رفتم خونه یه دوش ۲۰ مینی گرفتم لباسمو عوض کردم دیدم بچه ها سفره چیدن رفتم غذا خوردم رفتم تو اتاق و روی تختم، نشستم
سونگمین:چند روزه به لی لی زنک نزدم بزار الان زنگ میزنم
زنگ زدم بعد از چند بوق خوردن بر داشت
لی لی: عاا اوپا سلام خوبی
سونگمین؛مرسی کجایی
( لی لی میشه خواهر خانم به سونگمینه که خیلی دوستش داره)
لی لی:خونه دوستمم
سونگمین:دوستت ؟کدوم
لی لی:اسمشش؟آآآه اها کیم ا_ت اسمش
با شنیدن این حرفش چشمام درشت شد
سونگمین:چی ت..تواونجا چی کار میکنی
۱۰
رفتم خونه لباسامو عوض کردم شام خوردم و به خدمت کار جدیدم که اسمش کیم لی لی بود گفتم برام سوجو بیاره
ا_ت:ممنون عا بیا بشین یکم اشنا شیم
لی لی (دیگه اسمشو میگم): بلع خانم چشم
ا_ت: منم هم سن توعم با هام رسمی حرف نزن
لی لی:باشع
ا_ت: خوب از خودت بگو
لی لی:خوب من کیم لی لی هستم ۲۴ سالمه توی آمریکا به دنیا امدم اما کره ایم چند سال تویه یه کافه کار میکردم که اون کافرو دزد زد و انداختن گردن من ۲ سال زندان بودم بعد به کمک برادرم امدم بیرون الان تغریبا ۱ سال نیمه که خدمت کارم
ا_ت: عااااا خوبه افرین بیا از این به بعد باهم زندگی کنیم چون من تنها نمیتونم زندگی کنم اگرم زندگی کنم بت خدمت کارامم
رفتم تو اتاقم و یه لباس خوشگل سفید که روش شکلاتی گیلاس داشت و برای اوردم
ا_ت: افتخار میدی با من زندگی کنی
لی لی:اما ا_ت..
ا_ت: حرف نزن بگیر
لی لی: ممنونم
پرید بغلم و سفت بغلم کرد
ا_ت: اوف خفن کردی خاب باشه برو
رفت لباسشو عوض کرد دیدم داره با تلفن حرف میزنه
ویو سونگمین
بعد از اینکه از دست اون دختر تلاش شدم رفتم خونه یه دوش ۲۰ مینی گرفتم لباسمو عوض کردم دیدم بچه ها سفره چیدن رفتم غذا خوردم رفتم تو اتاق و روی تختم، نشستم
سونگمین:چند روزه به لی لی زنک نزدم بزار الان زنگ میزنم
زنگ زدم بعد از چند بوق خوردن بر داشت
لی لی: عاا اوپا سلام خوبی
سونگمین؛مرسی کجایی
( لی لی میشه خواهر خانم به سونگمینه که خیلی دوستش داره)
لی لی:خونه دوستمم
سونگمین:دوستت ؟کدوم
لی لی:اسمشش؟آآآه اها کیم ا_ت اسمش
با شنیدن این حرفش چشمام درشت شد
سونگمین:چی ت..تواونجا چی کار میکنی
۴.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.