/عشق بعد رنج/ part:6 تا اینکه خوابم برد
ا.ت:
از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک رو صندلی خوابش برده بود منم دیگه سرم درد نمی کرد
پرستار اومد و جونگکوک با صدای در بلند شد
☆:ببخشید بیدارتون کردم
کوک:اشکال ندارد خودمم نفهمیدم کی خوابم برد
☆:ا.ت سرت در نمیکنه؟
ا.ت: نه
☆:باشه الان دکتر میاد برای معاینه
ا.ت:اوکی
پرستار رفت چند دیقه بعد دکتر اومد
€:سلام
ا.ت و کوک:سلام
دکتر ا.ت رو معاینه کردگف:حالشون خوبه سرشون هم درد نمیکنه می تونید مرخصشون کنید
کوک:بله حتما
دکتر رفت و جونگکوک پشت سرش رفت تا کارا مرخصی منو انجام بده منم کم کم پاشدم تا لباسام رو عوض کنم
(فلش بک به خونه)
رسیدیم خونه یه راست رفتم تو اتاقم و رفتم حموم چون از بوی بیمارستان متنفرم بعد یه حموم درست و حسابی اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه لباس انتخاب کردم و پوشیدن و رفتم پایین و یه فیلم برای خودم گذاشتم و پاپ کرن هارو توی ظرف ریختم و شروع کردم به فیلم دیدن
(فلش بک به شب )
اجوما اومد و منو برای شام صدا کرد رفتم سر میز به جونگکوک سلام کردم و شروع کردم به شام خوردن و بعد شام دوباره رفتم تو اتاقم یاد نقشه اون شب افتادم امشب باید فرار میکردم
(فلش بک به موقع فرار ا.ت)
حاضر شدم و یه کوله پشتی برای خودم وسایل جمع کردم همه خواب بودن و من میخواستم از در پشتی که توی آشپزخونه بود فرار کنم در رو باز کردم و رفتم بیرون تند تند راه میرفتم و از عمارت خارج شدم میخواستم تند تر راه برم که دستم توسط کسی کشیده شد فکر کردم جونگکوکه و گفتم
ا.ت:تروخدا ولم کن
جوابی نشنیدم برگشتم و با چهره شوگا رو به رو شدم وای اون دوباره اومده بود دنبال من
اومد از پشت بغلم کرد گفت
شوگا:دلم برات تنگ شده بود عشقم
ا.ت:من عشق تو نی.....
که پارچه ای روی دهنم اومد و سیاهی
کوک:
خوابم نمیبره تصمیم گرفتم به کارای عقب موندم برسم که در اتاق زده شد
کوک:بیا تو(علامت نگهبان&)
&:قربان خانم ا.ت توسط آقایی دزدیده شدن
کوک:چ پس شما چیکار میکنید این جا(داد)
&:ببخشید قربان ولی اون آقا خانوم رو از در پشتی توی آشپزخون.
کوک:خفه اطلاعاتی ازش دارید؟
&:بله آقای مین شوگا هستن و عاشق خانم ولی خانم ازشون خوششون نمیاد
کوک:ادرسش رو پیدا کن فردا میریم دنبال ا.ت
&:چشم
از اتاق رفت
(فلش بک به فردا)
&:قربان هم نیرو ها هم آدرس آماده هستن
کوک:باشه حرکت میکنیم
ا.ت:
با خوردن چک محکمی به صورتم بیدار شدم کجا بودم یاد اتفاقات دیشب افتادم وای نه یعنی شوگا منو دزدیده صداش تو گوشم پیچید
شوگا:به به خانم کوچولو بیدار شدن
ا.ت:خفه شو
که دوباره بهم در گوشی زد اومد دومی رو بزنه که دستش توسط کسی گرفته شد اره اون جونگکوک بود دستش رو جوری پرت کرد که شوگا با کله خورد زمین ولی زود بلند شد و اسلحه هاشون رو به طرف هم گرفتن و باهم شلیک کردن و من دیگه چیزی نفهمیدم..
از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک رو صندلی خوابش برده بود منم دیگه سرم درد نمی کرد
پرستار اومد و جونگکوک با صدای در بلند شد
☆:ببخشید بیدارتون کردم
کوک:اشکال ندارد خودمم نفهمیدم کی خوابم برد
☆:ا.ت سرت در نمیکنه؟
ا.ت: نه
☆:باشه الان دکتر میاد برای معاینه
ا.ت:اوکی
پرستار رفت چند دیقه بعد دکتر اومد
€:سلام
ا.ت و کوک:سلام
دکتر ا.ت رو معاینه کردگف:حالشون خوبه سرشون هم درد نمیکنه می تونید مرخصشون کنید
کوک:بله حتما
دکتر رفت و جونگکوک پشت سرش رفت تا کارا مرخصی منو انجام بده منم کم کم پاشدم تا لباسام رو عوض کنم
(فلش بک به خونه)
رسیدیم خونه یه راست رفتم تو اتاقم و رفتم حموم چون از بوی بیمارستان متنفرم بعد یه حموم درست و حسابی اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه لباس انتخاب کردم و پوشیدن و رفتم پایین و یه فیلم برای خودم گذاشتم و پاپ کرن هارو توی ظرف ریختم و شروع کردم به فیلم دیدن
(فلش بک به شب )
اجوما اومد و منو برای شام صدا کرد رفتم سر میز به جونگکوک سلام کردم و شروع کردم به شام خوردن و بعد شام دوباره رفتم تو اتاقم یاد نقشه اون شب افتادم امشب باید فرار میکردم
(فلش بک به موقع فرار ا.ت)
حاضر شدم و یه کوله پشتی برای خودم وسایل جمع کردم همه خواب بودن و من میخواستم از در پشتی که توی آشپزخونه بود فرار کنم در رو باز کردم و رفتم بیرون تند تند راه میرفتم و از عمارت خارج شدم میخواستم تند تر راه برم که دستم توسط کسی کشیده شد فکر کردم جونگکوکه و گفتم
ا.ت:تروخدا ولم کن
جوابی نشنیدم برگشتم و با چهره شوگا رو به رو شدم وای اون دوباره اومده بود دنبال من
اومد از پشت بغلم کرد گفت
شوگا:دلم برات تنگ شده بود عشقم
ا.ت:من عشق تو نی.....
که پارچه ای روی دهنم اومد و سیاهی
کوک:
خوابم نمیبره تصمیم گرفتم به کارای عقب موندم برسم که در اتاق زده شد
کوک:بیا تو(علامت نگهبان&)
&:قربان خانم ا.ت توسط آقایی دزدیده شدن
کوک:چ پس شما چیکار میکنید این جا(داد)
&:ببخشید قربان ولی اون آقا خانوم رو از در پشتی توی آشپزخون.
کوک:خفه اطلاعاتی ازش دارید؟
&:بله آقای مین شوگا هستن و عاشق خانم ولی خانم ازشون خوششون نمیاد
کوک:ادرسش رو پیدا کن فردا میریم دنبال ا.ت
&:چشم
از اتاق رفت
(فلش بک به فردا)
&:قربان هم نیرو ها هم آدرس آماده هستن
کوک:باشه حرکت میکنیم
ا.ت:
با خوردن چک محکمی به صورتم بیدار شدم کجا بودم یاد اتفاقات دیشب افتادم وای نه یعنی شوگا منو دزدیده صداش تو گوشم پیچید
شوگا:به به خانم کوچولو بیدار شدن
ا.ت:خفه شو
که دوباره بهم در گوشی زد اومد دومی رو بزنه که دستش توسط کسی گرفته شد اره اون جونگکوک بود دستش رو جوری پرت کرد که شوگا با کله خورد زمین ولی زود بلند شد و اسلحه هاشون رو به طرف هم گرفتن و باهم شلیک کردن و من دیگه چیزی نفهمیدم..
۳.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.