عشق در یک نگاه پارت ۱۱
پارت ۱۱
جین :بریم
جینا : باش
رفتیم توی ماشین هیچ حرفی بینمون ردو بدل نمیشد
رسیدیم به یه جاده که دره داشت شهر از اونجا خیلی قشنگ بود
پیاده شدمو جینم پیاده شد
رفتیم دم جاده
جینا : اینجا کجاست
جین : اینجا جاییه که خیلی دوسش دارم هروقت حالم بد میشع میام اینجا
جینا : خب مگه نمیخواستیم حرف بزنیم
جین : جینا چرا از من متنفری
جینا : چون خیلی اذیتم میکنی
جین : ولی من کاری باهات ندارم
جینا : پس چرا سر به سرم میزاری 😟
جین : خب اولش دوست نداشتم ولی الان وقتی میبینم تحت فشاری دیگه کاری باهات ندارم جینا میشه منو ببخشی ؟
جینا : اره چرا که نه ..... جین
جین : بله
جینا : چرا دوستم داری ؟
جین : راستش من دختر دیگه ایو دوست دارم اون چشماش مثل الماسه لباش مثل عروسک مثل فرشته هاست
جینا : پس چرا منو اوردی اینجا
جین : چون هم از دلت در بیارم هم یه چیزی نشونت بدم مزخوام دختری که دوست دارمو نشونت بدم
جینا : وقتی گفت یکی دیگه رو دوست داره حالم خیلی بدم شد چرا نفهمید که دوسش دارم ینی اکن دختر کیه چه شکلیع بهتر از منه
هزار تا سوال توی ذهنم اومد
جین : جینا ازت میخوان رو به روی من بایستی
روبروش وایسادم گفت
حالا چشماتو ببند
چشمامو بستم چند لحظه هیچ چیزی نگفت منم نگران شدم گفتم : جین
تا اومدم حرفمو ادامه بدم
بوسه گرمی روی لبام حس کردم اروم با خنده گفتم : این چه کاری بود دیونه😅
جین : اون دختری که عاشقشم تویی جینا 😍
جینا : ....
جین : خب حالا قبول میکنی که دوست دخترم بشی ؟
جینا : اره چرا که نه
بعد محکم همو بغل کزدیم خیلی حس خوبی بود
دست همو گرفتیمو رفتیم که بریم خوابگاه تموم مدت توی ماشین دستم توی دستاش بود
داستان از زبون دخترا
کاترین : هعی حوصلم سر رفت
سیرن : اره منم
مارلی : ینی الان کجا رفتن
سارا : اینارو ولش کن اللن جینا با چه قیافه ای بر میگرده😂😂
دخترا : وای اره 😂
یکی رو گوشی کاترین پیام داد
کاترین : یاااا این کیه
جیمین : منو شناختی ؟
کاترین : نه شما
جیمین : منم جیمین
کاترین : وای خدای من جیمین بهم پیام داد حالا چی بهش بگم
سارا : چیزی شده کاترین
کاترین : نه نه خوبم
جیمین : خب به پیشنهادم فکر کردی
کاترین : ای وای منظورش اینکه دوست دخترش بشم 😶جوابشو دادم گفتم : میشه فردا بگم
جیمین : باش هر جور راحتی😁 راستی میشه شماره سارا سیرن و مارلیو بدی
کاترین : چرا 😶
جیمین : تهیونگ هوپی کوک میخوان
کاترین : اها باش
_____
_____
_____
کاترین : بیا
جیمین : ممنون شب به خیر
کاترین : شب توهم به خیر
رو گوشی سه تاشون پیام اومد .....
ببخشید خوب نشد
لایک کامنت یادتون نره 😘💜
جین :بریم
جینا : باش
رفتیم توی ماشین هیچ حرفی بینمون ردو بدل نمیشد
رسیدیم به یه جاده که دره داشت شهر از اونجا خیلی قشنگ بود
پیاده شدمو جینم پیاده شد
رفتیم دم جاده
جینا : اینجا کجاست
جین : اینجا جاییه که خیلی دوسش دارم هروقت حالم بد میشع میام اینجا
جینا : خب مگه نمیخواستیم حرف بزنیم
جین : جینا چرا از من متنفری
جینا : چون خیلی اذیتم میکنی
جین : ولی من کاری باهات ندارم
جینا : پس چرا سر به سرم میزاری 😟
جین : خب اولش دوست نداشتم ولی الان وقتی میبینم تحت فشاری دیگه کاری باهات ندارم جینا میشه منو ببخشی ؟
جینا : اره چرا که نه ..... جین
جین : بله
جینا : چرا دوستم داری ؟
جین : راستش من دختر دیگه ایو دوست دارم اون چشماش مثل الماسه لباش مثل عروسک مثل فرشته هاست
جینا : پس چرا منو اوردی اینجا
جین : چون هم از دلت در بیارم هم یه چیزی نشونت بدم مزخوام دختری که دوست دارمو نشونت بدم
جینا : وقتی گفت یکی دیگه رو دوست داره حالم خیلی بدم شد چرا نفهمید که دوسش دارم ینی اکن دختر کیه چه شکلیع بهتر از منه
هزار تا سوال توی ذهنم اومد
جین : جینا ازت میخوان رو به روی من بایستی
روبروش وایسادم گفت
حالا چشماتو ببند
چشمامو بستم چند لحظه هیچ چیزی نگفت منم نگران شدم گفتم : جین
تا اومدم حرفمو ادامه بدم
بوسه گرمی روی لبام حس کردم اروم با خنده گفتم : این چه کاری بود دیونه😅
جین : اون دختری که عاشقشم تویی جینا 😍
جینا : ....
جین : خب حالا قبول میکنی که دوست دخترم بشی ؟
جینا : اره چرا که نه
بعد محکم همو بغل کزدیم خیلی حس خوبی بود
دست همو گرفتیمو رفتیم که بریم خوابگاه تموم مدت توی ماشین دستم توی دستاش بود
داستان از زبون دخترا
کاترین : هعی حوصلم سر رفت
سیرن : اره منم
مارلی : ینی الان کجا رفتن
سارا : اینارو ولش کن اللن جینا با چه قیافه ای بر میگرده😂😂
دخترا : وای اره 😂
یکی رو گوشی کاترین پیام داد
کاترین : یاااا این کیه
جیمین : منو شناختی ؟
کاترین : نه شما
جیمین : منم جیمین
کاترین : وای خدای من جیمین بهم پیام داد حالا چی بهش بگم
سارا : چیزی شده کاترین
کاترین : نه نه خوبم
جیمین : خب به پیشنهادم فکر کردی
کاترین : ای وای منظورش اینکه دوست دخترش بشم 😶جوابشو دادم گفتم : میشه فردا بگم
جیمین : باش هر جور راحتی😁 راستی میشه شماره سارا سیرن و مارلیو بدی
کاترین : چرا 😶
جیمین : تهیونگ هوپی کوک میخوان
کاترین : اها باش
_____
_____
_____
کاترین : بیا
جیمین : ممنون شب به خیر
کاترین : شب توهم به خیر
رو گوشی سه تاشون پیام اومد .....
ببخشید خوب نشد
لایک کامنت یادتون نره 😘💜
۱۳.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.