داستان درون و بیرون( پارت ⁹)
داستان درون و بیرون( پارت ⁹)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
سونیک گفت:(چقد دزدا خنگ بودن شاید باز اول فرار کردن ولی بار دوم رو دادم دستگیر کردن!) شدو از بس سونیک با صدای بلند گفت از خواب پرید گفتم:(حالت خوبه شدو؟) شدو گفت:(آره خوبم از این اتفاقا زیاد میفته) یه لبخند کوچولویی زدم. ناکلز زد رو شونم و گفت:(کاش میشد یه روزی ببینی نابود کردن بد ها چقد حس خوبی داره!) گفتم:(م... مگ.... مگه من نمیتونم بیام؟) تام گفت:(اونجا برات خطرناکه!هر لحظه میتونیم از دستت بدیم) صورتم سرخ شده بود نمیدونستم چه حسی داشته باشم.
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
سونیک گفت:(چقد دزدا خنگ بودن شاید باز اول فرار کردن ولی بار دوم رو دادم دستگیر کردن!) شدو از بس سونیک با صدای بلند گفت از خواب پرید گفتم:(حالت خوبه شدو؟) شدو گفت:(آره خوبم از این اتفاقا زیاد میفته) یه لبخند کوچولویی زدم. ناکلز زد رو شونم و گفت:(کاش میشد یه روزی ببینی نابود کردن بد ها چقد حس خوبی داره!) گفتم:(م... مگ.... مگه من نمیتونم بیام؟) تام گفت:(اونجا برات خطرناکه!هر لحظه میتونیم از دستت بدیم) صورتم سرخ شده بود نمیدونستم چه حسی داشته باشم.
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۲.۸k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.