✘اربـاب خشن من..! ✞p5
*سوم شخص«راوی»*
هه جونگ ب خودش میپیچید و گریه میکرد...حالش افتضاح بود.. با سختی از جاش کمی تکون خورد ب لبه تخت تکیه داد و شروع کرد لعنت فرستادن ب جونگ کوک و تو همین لحظه ب ارومی ب خواب رفت
«پرش زمانی»
هه جونگ از خواب بیدار شد دید ک زیر پتوعه اما دیشب بدون بالشت و پتو بود..ینی کی اومده بود ب اتاقش؟خودشو بزور با اون دردی ک داشت بلند کرد ک متوجه شد از دیشبه که لخته...ک یهو یکی درو زد
&ببخشید خانم؟
+بله؟
&میتونم بیام تو؟
+*سریع پتوشو رو خودش میکشه*ا.. اره بیا تو
&*درو باز کرد و وارد شد*سلام صبحتون بخیر..حالتون خوبه؟
+سلام.. بله بهترم
&براتون صبحانه اوردم
+ممون
&براون لباس هم اوردم.. این لباس رو بپوشین و بعد از صبحانه ب اتاق اراب جئون برید
+برا چی
&من بیخبرم
+اها باشه مرسی
&با اجازه*و از اتاق رفت بیرون*
هه جونگ ب سختی از جاش بلند شد و تو آینه ب بدن کبودش خیره شد...دستشو گذاشت رو بدنش ک خیلی دردش گرفت و ب جونگ کوک لعنت فرستاد... لباسشو و پوشید و مشغول خوردن صبحانه شد ک گوشه لبش سوزش پیدا کرد... بخودش تو آینه نگاه کرد دید لبه ی لبش زخمه اما اینطور ک یادش میومد ارباب ب لبش صدمه نزد پس کار کی بوده؟ شایدم خودش کرده بوده...از جاش بلند شد و کشو دکور رو باز کرد ک انواع لوازم آرایشی ها چیده شده بود... هه جونگ با همون لوازما آرایش ملایمی کرد و با شونه ای ک تو کشو بود موهاشو شونه زد... چتری هاشو مرتب کرد و از اتاقش بیرون اومد ک صدای نفس کشیدنای کسی رو حس کرد و سریع برگشت تا ببینه کیه...
+*جیغغغ*یااااا چته بیا برو توم! ترسوندیم
÷نترس کیوتی... منم پارک جیمین
+عوفف..چی میخوای ازم
÷هچ...ولی خدایی عجیب رد قشنگی رو لبات گذاشتم
+واتتت؟ این کار توعه؟
÷اره بیبی...دیشب بد مست کرده بودم برا همین حمله ور شدم ب لبای تو البته خودتم بدت نیومده بودا(با مرموزی)
+آهای خجالت بکش...منم مث تو مست بودم وگرنه حسابتو میرسیدم
÷خیلی هم دلت بخواد منو ببوسی
+چقد تو منحرف و پرویی
÷شیطون نشو.. برو ارباب جئون منتظرته خوشگل
+اتاقش کجاس؟
÷طبقه بالا ته راه رو اتاق اخری سمت راست
+اوکی مرسی
÷خواهش
*هه جونگ ویو*
رفتم بالا و رفتم ب همون جایی ک جیمین گفته بود... در اتاقو زدم ک با«بفرمایید»جونگ کوک وارد شدم...
+آم...سلام... کاری با من داشتی..د... ارباب جئون
-سلام...اره بیا بشین
*هه جونگ رو یکی از صندلی ها نشست و جونگ کوک ی برگه رو برداشت و از پشت میزش بلند شد و رو بروی هه جونگ نشست*
-اینو بخون بعدش پایینش امضا کن
.....
هه جونگ ب خودش میپیچید و گریه میکرد...حالش افتضاح بود.. با سختی از جاش کمی تکون خورد ب لبه تخت تکیه داد و شروع کرد لعنت فرستادن ب جونگ کوک و تو همین لحظه ب ارومی ب خواب رفت
«پرش زمانی»
هه جونگ از خواب بیدار شد دید ک زیر پتوعه اما دیشب بدون بالشت و پتو بود..ینی کی اومده بود ب اتاقش؟خودشو بزور با اون دردی ک داشت بلند کرد ک متوجه شد از دیشبه که لخته...ک یهو یکی درو زد
&ببخشید خانم؟
+بله؟
&میتونم بیام تو؟
+*سریع پتوشو رو خودش میکشه*ا.. اره بیا تو
&*درو باز کرد و وارد شد*سلام صبحتون بخیر..حالتون خوبه؟
+سلام.. بله بهترم
&براتون صبحانه اوردم
+ممون
&براون لباس هم اوردم.. این لباس رو بپوشین و بعد از صبحانه ب اتاق اراب جئون برید
+برا چی
&من بیخبرم
+اها باشه مرسی
&با اجازه*و از اتاق رفت بیرون*
هه جونگ ب سختی از جاش بلند شد و تو آینه ب بدن کبودش خیره شد...دستشو گذاشت رو بدنش ک خیلی دردش گرفت و ب جونگ کوک لعنت فرستاد... لباسشو و پوشید و مشغول خوردن صبحانه شد ک گوشه لبش سوزش پیدا کرد... بخودش تو آینه نگاه کرد دید لبه ی لبش زخمه اما اینطور ک یادش میومد ارباب ب لبش صدمه نزد پس کار کی بوده؟ شایدم خودش کرده بوده...از جاش بلند شد و کشو دکور رو باز کرد ک انواع لوازم آرایشی ها چیده شده بود... هه جونگ با همون لوازما آرایش ملایمی کرد و با شونه ای ک تو کشو بود موهاشو شونه زد... چتری هاشو مرتب کرد و از اتاقش بیرون اومد ک صدای نفس کشیدنای کسی رو حس کرد و سریع برگشت تا ببینه کیه...
+*جیغغغ*یااااا چته بیا برو توم! ترسوندیم
÷نترس کیوتی... منم پارک جیمین
+عوفف..چی میخوای ازم
÷هچ...ولی خدایی عجیب رد قشنگی رو لبات گذاشتم
+واتتت؟ این کار توعه؟
÷اره بیبی...دیشب بد مست کرده بودم برا همین حمله ور شدم ب لبای تو البته خودتم بدت نیومده بودا(با مرموزی)
+آهای خجالت بکش...منم مث تو مست بودم وگرنه حسابتو میرسیدم
÷خیلی هم دلت بخواد منو ببوسی
+چقد تو منحرف و پرویی
÷شیطون نشو.. برو ارباب جئون منتظرته خوشگل
+اتاقش کجاس؟
÷طبقه بالا ته راه رو اتاق اخری سمت راست
+اوکی مرسی
÷خواهش
*هه جونگ ویو*
رفتم بالا و رفتم ب همون جایی ک جیمین گفته بود... در اتاقو زدم ک با«بفرمایید»جونگ کوک وارد شدم...
+آم...سلام... کاری با من داشتی..د... ارباب جئون
-سلام...اره بیا بشین
*هه جونگ رو یکی از صندلی ها نشست و جونگ کوک ی برگه رو برداشت و از پشت میزش بلند شد و رو بروی هه جونگ نشست*
-اینو بخون بعدش پایینش امضا کن
.....
۲۷.۲k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.