پارت 9
مویچیرو: اوبانای وایسا
اوبانای:(فرار کردم ولی منو گرفت) ولم کن
مویچیرو: ابله چرا به میتسوری گفتی من
اوبانای: من بهش وفادارم
مویچیرو: باشه منم دفنت میکنم
اوبانای: به من چه من از کجا میدونستم قراره بوسش کنی
مویچیرو: خفه خون بگیر
اوبانای: باش من میرم
مویچیرو: فرار نکن
اوبانای: میتسوری کجایی بیا بریم اینا حرفای عاشقانشون رو بزنند
میتسوری: نه میخوام بمونم
ات: غلط بکنی بامن
(میتسوری و اوبانای رفتند)
مویچیرو: ببخشید نباید به اوبانای میگفتم
ات: اشکالی نداره من میرم دهن اون میتسوری رو ببندم
مویچیرو: باشه
از زبان ات
ات:(رفتم پیش میتسوری که ببینم چیزی نگفته)
میتسوری
میتسوری: سلام خوبی
ات: سلام خوبم دهنتو که باز نکردی؟
میتسوری: نه باز نکردم
ات: خوبه
میتسوری: ولی نگفتم باز نمیکنم
ات: تو غلط بکنی
میتسوری: باشه باز نمیکنم
ات: خوبه حالا بگو ببینم شینوبو کجاس
(شینوبو اومد)
شینوبو: سلام به همه
ات و میتسوری: سلام
شینوبو: میگم کاری ندارید جون میخواهیم با بقیه هاشیراها بریم ساحل
میتسوری: من که کاری ندارم
ات: منم همینطور
شینوبو: پس دنبال من بیایید
ات و میتسوری: باشه
(رفتیم پیش بقیه هاشیراها)
میتسوری: سلاممم به همهه
همه: سلام
تنگن: همه آماده اید
همه: آره
رنگکوکو: چرا من احساس میکنم اوبانای و میتسوری کتک خوردن
ات و مویچیرو(همزمان): حقشون بوده
رنگکوکو: بخاطر چی
میتسوری: بخاطر اینکه مزاحم حرفهای عاشقانشون شدیم
تنگن: چه زرق و برق
گیو: خب حالا بیایید بریم
شینوبو: راس میگه
ات: درسته بیایید بریم
همه: باشه
اوبانای:(فرار کردم ولی منو گرفت) ولم کن
مویچیرو: ابله چرا به میتسوری گفتی من
اوبانای: من بهش وفادارم
مویچیرو: باشه منم دفنت میکنم
اوبانای: به من چه من از کجا میدونستم قراره بوسش کنی
مویچیرو: خفه خون بگیر
اوبانای: باش من میرم
مویچیرو: فرار نکن
اوبانای: میتسوری کجایی بیا بریم اینا حرفای عاشقانشون رو بزنند
میتسوری: نه میخوام بمونم
ات: غلط بکنی بامن
(میتسوری و اوبانای رفتند)
مویچیرو: ببخشید نباید به اوبانای میگفتم
ات: اشکالی نداره من میرم دهن اون میتسوری رو ببندم
مویچیرو: باشه
از زبان ات
ات:(رفتم پیش میتسوری که ببینم چیزی نگفته)
میتسوری
میتسوری: سلام خوبی
ات: سلام خوبم دهنتو که باز نکردی؟
میتسوری: نه باز نکردم
ات: خوبه
میتسوری: ولی نگفتم باز نمیکنم
ات: تو غلط بکنی
میتسوری: باشه باز نمیکنم
ات: خوبه حالا بگو ببینم شینوبو کجاس
(شینوبو اومد)
شینوبو: سلام به همه
ات و میتسوری: سلام
شینوبو: میگم کاری ندارید جون میخواهیم با بقیه هاشیراها بریم ساحل
میتسوری: من که کاری ندارم
ات: منم همینطور
شینوبو: پس دنبال من بیایید
ات و میتسوری: باشه
(رفتیم پیش بقیه هاشیراها)
میتسوری: سلاممم به همهه
همه: سلام
تنگن: همه آماده اید
همه: آره
رنگکوکو: چرا من احساس میکنم اوبانای و میتسوری کتک خوردن
ات و مویچیرو(همزمان): حقشون بوده
رنگکوکو: بخاطر چی
میتسوری: بخاطر اینکه مزاحم حرفهای عاشقانشون شدیم
تنگن: چه زرق و برق
گیو: خب حالا بیایید بریم
شینوبو: راس میگه
ات: درسته بیایید بریم
همه: باشه
۱.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.