do you know m.r?/part:7
do you know m.r?/part:7
جین:سلام...عااام....شنیدم که رفتی...دلت خوبه؟
ات:سلام...آره خوبم مامانم کمکم کرد که حالم بهتر شه
جین:خوشحالم که به مامانت همه چیز رو توضیح دادی
ات:ولی جین...ما حتی یه بار هم با هم سر قرار نرفتیم و آشناییتی از همدیگه نداریم
جین:ات!!ما همدیگه رو خیلی خوب میشناسیم...حالا هم بیا با هم ازدواج کنیم...هرچه سریعتر بهتر...چون نمیخوام تورو از دست بدم و میخوام هرچه سریعتر تورو مال خودم کنم و اجازه ندم کسی بهت نزدیک بشه
ات:هی بس کن(میخنده)
جین:واقعیت رو گفتم دختر کوچولو(میخنده)
ات:درباره ی ازدواج باید با مامانم صحبت کنی
جین:اوهوم...پس یعنی تو موافقی؟
ات:آره من مواف...ق...م*ترید*
جین:دختر قشنگم...
ات:من برم بخوابم هندسام...خوب بخوابی
جین:حتمااا...خوب بخوابی دختر کوچولوی من
(قطع میکنن)
مادر ات:ازدواج؟به این زودی؟
ات:مامان...آخه ممکنه من حامله بشم...
مادر ات:درکت میکنم...ولی باید باهاش ملاقات کنم...حدود یک ماه دیگه شما باید باهم قرار بزارید تا من مطمئن بشم که پسر خوبیه!
ات:ماما...
مادر ات:هیششش حرف نباشه...همین که گفتم
ات:باشهه حالا نمیشه تو بغل مامانم بخوابم؟
مادر ات:دختره ی لوس بیا بگیر بخواب
(فردا ظهر ساعت ۲)
مادر ات:اتتت بیدار شو دیگه بسه...اتتت...جین اومده اینجا
جین:سلام...عااام....شنیدم که رفتی...دلت خوبه؟
ات:سلام...آره خوبم مامانم کمکم کرد که حالم بهتر شه
جین:خوشحالم که به مامانت همه چیز رو توضیح دادی
ات:ولی جین...ما حتی یه بار هم با هم سر قرار نرفتیم و آشناییتی از همدیگه نداریم
جین:ات!!ما همدیگه رو خیلی خوب میشناسیم...حالا هم بیا با هم ازدواج کنیم...هرچه سریعتر بهتر...چون نمیخوام تورو از دست بدم و میخوام هرچه سریعتر تورو مال خودم کنم و اجازه ندم کسی بهت نزدیک بشه
ات:هی بس کن(میخنده)
جین:واقعیت رو گفتم دختر کوچولو(میخنده)
ات:درباره ی ازدواج باید با مامانم صحبت کنی
جین:اوهوم...پس یعنی تو موافقی؟
ات:آره من مواف...ق...م*ترید*
جین:دختر قشنگم...
ات:من برم بخوابم هندسام...خوب بخوابی
جین:حتمااا...خوب بخوابی دختر کوچولوی من
(قطع میکنن)
مادر ات:ازدواج؟به این زودی؟
ات:مامان...آخه ممکنه من حامله بشم...
مادر ات:درکت میکنم...ولی باید باهاش ملاقات کنم...حدود یک ماه دیگه شما باید باهم قرار بزارید تا من مطمئن بشم که پسر خوبیه!
ات:ماما...
مادر ات:هیششش حرف نباشه...همین که گفتم
ات:باشهه حالا نمیشه تو بغل مامانم بخوابم؟
مادر ات:دختره ی لوس بیا بگیر بخواب
(فردا ظهر ساعت ۲)
مادر ات:اتتت بیدار شو دیگه بسه...اتتت...جین اومده اینجا
۵۱۲
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.