شوهر سخت گیر من پارت ۳۰
«شوهر سخت گیر من»
𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑𝟎
«صبح»
ا.ت ویو:
صبح با درد و دل شدیدی بیدار شدم واقعا دلم خیلی درد میکرد حتی نمیتونستم تکونی بخورم جونگ کوک رو دیدم که از حموم بیرون اومد
ا.ت:هنوز باهام قهری
کوک:فکر نکن باهات خوابیدم اشتی کردیم
ا.ت:همینم خوبه
جونگکوک اماده شد و رفت منم رفتم حموم خودمو شستم و بیرون اومدم خودمو خشک کردم و یه لباس پوشیدم و میکاپ کردم موهامم درست کردم من همیشه موهامو دم اسبی پایین میبندم یا هم همینطوری ولشون میزارم رفتم اشپزخونه واسه خودم صبحونه اماده کردم هنوزم دلم درد میکرد پس یه مسکن خوردم
«ظهر»
ا.ت ویو:
واسه جونگکوک نهار اماده کردم و زود سوار ماشین شدم و سمت شرکت راه افتادم وقتی رسیدم رفتم اتاقش در اتاقو زدم
کوک:بیا داخل
ا.ت: سلام عزیزم
اینقدر ذوق زده بودم که تا چشمم خورد به یه جسم دیگه که رو صندلی نشسته بود ذوقم پرید
ا.ت:تو اینجا چیکار میکنی
÷سلام
کوک:رادیکا ازم کمک میخواست
ا.ت:باشه ولی در مورد چه چیزی
کوک:اینا رو ول کن چی میخواستی بگی که اومدی اینجا
ا.ت:یعنی واسه دیدن شوهرم باید حتما یکاری داشته باشم فقط اومدم نهار رو بدم بهت
کوک:بدش
ظرفایی غذا رو به جونگکوک دادم ظرف رو باز کرد فکر کنم خوشحال شد یه لقمه از غذا برداشت و خورد
کوک:تو ام بخور
÷نه ممنون یه وقت ا.ت ناراحت نشه
کوک:نه چرا ناراحت بشه
÷خوب پس وقتی تو اینقدر اصرار میکنی حتما میخورمش
اه رادیکای چندش
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑𝟎
«صبح»
ا.ت ویو:
صبح با درد و دل شدیدی بیدار شدم واقعا دلم خیلی درد میکرد حتی نمیتونستم تکونی بخورم جونگ کوک رو دیدم که از حموم بیرون اومد
ا.ت:هنوز باهام قهری
کوک:فکر نکن باهات خوابیدم اشتی کردیم
ا.ت:همینم خوبه
جونگکوک اماده شد و رفت منم رفتم حموم خودمو شستم و بیرون اومدم خودمو خشک کردم و یه لباس پوشیدم و میکاپ کردم موهامم درست کردم من همیشه موهامو دم اسبی پایین میبندم یا هم همینطوری ولشون میزارم رفتم اشپزخونه واسه خودم صبحونه اماده کردم هنوزم دلم درد میکرد پس یه مسکن خوردم
«ظهر»
ا.ت ویو:
واسه جونگکوک نهار اماده کردم و زود سوار ماشین شدم و سمت شرکت راه افتادم وقتی رسیدم رفتم اتاقش در اتاقو زدم
کوک:بیا داخل
ا.ت: سلام عزیزم
اینقدر ذوق زده بودم که تا چشمم خورد به یه جسم دیگه که رو صندلی نشسته بود ذوقم پرید
ا.ت:تو اینجا چیکار میکنی
÷سلام
کوک:رادیکا ازم کمک میخواست
ا.ت:باشه ولی در مورد چه چیزی
کوک:اینا رو ول کن چی میخواستی بگی که اومدی اینجا
ا.ت:یعنی واسه دیدن شوهرم باید حتما یکاری داشته باشم فقط اومدم نهار رو بدم بهت
کوک:بدش
ظرفایی غذا رو به جونگکوک دادم ظرف رو باز کرد فکر کنم خوشحال شد یه لقمه از غذا برداشت و خورد
کوک:تو ام بخور
÷نه ممنون یه وقت ا.ت ناراحت نشه
کوک:نه چرا ناراحت بشه
÷خوب پس وقتی تو اینقدر اصرار میکنی حتما میخورمش
اه رادیکای چندش
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۶۵.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.