نام فیک دوست پسر روانی من
نام فیک دوست پسر روانی من
پارت = ۱۱
(شب)
ات : میخواستم برم اتاقم بخوابم که ....
ی کی دستمو گرفت
کوک : کجا؟
تو پیش من میخوابی برده عزیزم پوزخند )
ات : نمیخوام
کوک : گفتن بیا بلند )
ات : ب.. باشه چرا داد میزنی
کوک به حرفم گوش بده تا داد نزنم
تازه اولشه هه کجا شو دیدی
ا.. ت : رفتم به سمت اتاق کوک
رو تختش با فاصله خوابیدم
کوک : نو نو بیبی
بيا..
بهش ی دست لباس خواب خیلی باز داد تا بپوشه و ات هم از
ترس قبول کرد و پوشیدم
کوک : بیا نزدیک تر
ات رفت نزدیک تر که
کوک با دستم کشوندمش به سمت خودم
ات : برگشتم به سمت کوک
اگه منو تو هیچ رابطه و حس خاصی بینمون نیست چرا باید
پیش هم باشیم؟
کوک : هست
من .. شاید فک کنی از بیرون و ظاهری قول خیلی بی رحم
ات وسط حرفش پرید
ات : نه
پسری ای هستی که از ثروتمندی زیا نمیدونه چی کار کنه
کوک : دقیقا..
ات : توی خرگوش کوچولویی
کوک : محکم تر بغل کردم
سرمو بردم تو گردنش .........
پارت = ۱۱
(شب)
ات : میخواستم برم اتاقم بخوابم که ....
ی کی دستمو گرفت
کوک : کجا؟
تو پیش من میخوابی برده عزیزم پوزخند )
ات : نمیخوام
کوک : گفتن بیا بلند )
ات : ب.. باشه چرا داد میزنی
کوک به حرفم گوش بده تا داد نزنم
تازه اولشه هه کجا شو دیدی
ا.. ت : رفتم به سمت اتاق کوک
رو تختش با فاصله خوابیدم
کوک : نو نو بیبی
بيا..
بهش ی دست لباس خواب خیلی باز داد تا بپوشه و ات هم از
ترس قبول کرد و پوشیدم
کوک : بیا نزدیک تر
ات رفت نزدیک تر که
کوک با دستم کشوندمش به سمت خودم
ات : برگشتم به سمت کوک
اگه منو تو هیچ رابطه و حس خاصی بینمون نیست چرا باید
پیش هم باشیم؟
کوک : هست
من .. شاید فک کنی از بیرون و ظاهری قول خیلی بی رحم
ات وسط حرفش پرید
ات : نه
پسری ای هستی که از ثروتمندی زیا نمیدونه چی کار کنه
کوک : دقیقا..
ات : توی خرگوش کوچولویی
کوک : محکم تر بغل کردم
سرمو بردم تو گردنش .........
۷.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.