پارت۴
#عشق_درونی_من
#پارت_چهارم
گفت
_من دوست دارم
+هه خوابت دیدی خیره
_الکی نمیگم واقعا دوست دارم تو هم منو دوست داری
+خودایی فک کنم مستی
_فک کن دروغ میگم
+بجای این حرفا در رو باز کن برام (با داد)
_فقط شرط داره
+یاا(با داد)
_ خبری از رفتن توهم نیست
+باشه بگوو
_باید باهم زندگی کنیم
+هاا
_همینی که شنیدی
ویو ا.ت
بلند شد دستشو گذاشت رو شونم و لبشو گذاشت و لبم دوباره و مک میزد منم کرم داشتم و همکاری میکردم. بعدش منو بلند کرد کول کرد و درو باز کرد و سوار ماشینم کرد و منو انداخت توش و با سرعت زیاد رفت
+روانی کمرم
_ببخشید(با نیش خنده کیوت)
+خفه
+حالا کجا داریم میریم
_مگه نگفتی باهم زندگی کنیم میخوایم باهم زندگی کنیم دیگه
+ها عجبا
_خودت گفتی دیگه
ویو ا.ت
عجب گوهی خوردما(خو نباید میخوردی)
رسیدیم که دیدیم یه خونه خیلی بزرگه که یهو دستمو گرفت و دویدیم سمت در خونه رفتیم تو خونه که من آنقدر خسته بودم دیگه اون وسط خوابم برد که جانگکوک منو بلند و برد تو اتاق
صبح شد و چشامو باز کردم و دیدم جانگکوک تو بغلم خوابیده خواستم بلندش کنم که دلم نیومد(نگا نگا اول به هم میفتین بعد خوب میشین😑)
که دیدم یهو نزدیک صورتم شد و دوباره نزدیکم شد تا جایی که لبش به لبم برخورد کرد
که یهو چشماشو باز کرد و گفت....
های خمار 😂🤪🌝
ولی زود میزارم پارت دیگه هم میزارم دیگه تا فردا فردا دوباره دوتا پارت دیگه میازم 🙃❤️✨😉
#پارت_چهارم
گفت
_من دوست دارم
+هه خوابت دیدی خیره
_الکی نمیگم واقعا دوست دارم تو هم منو دوست داری
+خودایی فک کنم مستی
_فک کن دروغ میگم
+بجای این حرفا در رو باز کن برام (با داد)
_فقط شرط داره
+یاا(با داد)
_ خبری از رفتن توهم نیست
+باشه بگوو
_باید باهم زندگی کنیم
+هاا
_همینی که شنیدی
ویو ا.ت
بلند شد دستشو گذاشت رو شونم و لبشو گذاشت و لبم دوباره و مک میزد منم کرم داشتم و همکاری میکردم. بعدش منو بلند کرد کول کرد و درو باز کرد و سوار ماشینم کرد و منو انداخت توش و با سرعت زیاد رفت
+روانی کمرم
_ببخشید(با نیش خنده کیوت)
+خفه
+حالا کجا داریم میریم
_مگه نگفتی باهم زندگی کنیم میخوایم باهم زندگی کنیم دیگه
+ها عجبا
_خودت گفتی دیگه
ویو ا.ت
عجب گوهی خوردما(خو نباید میخوردی)
رسیدیم که دیدیم یه خونه خیلی بزرگه که یهو دستمو گرفت و دویدیم سمت در خونه رفتیم تو خونه که من آنقدر خسته بودم دیگه اون وسط خوابم برد که جانگکوک منو بلند و برد تو اتاق
صبح شد و چشامو باز کردم و دیدم جانگکوک تو بغلم خوابیده خواستم بلندش کنم که دلم نیومد(نگا نگا اول به هم میفتین بعد خوب میشین😑)
که دیدم یهو نزدیک صورتم شد و دوباره نزدیکم شد تا جایی که لبش به لبم برخورد کرد
که یهو چشماشو باز کرد و گفت....
های خمار 😂🤪🌝
ولی زود میزارم پارت دیگه هم میزارم دیگه تا فردا فردا دوباره دوتا پارت دیگه میازم 🙃❤️✨😉
۲.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.