عشق پنهانی من part 30
ویو ا.ت
الان دو ماهه که با جیمین باهمیم و همه چیز داره خوب پیش میره قراره امشب جیمین بیاد و بریم ساحل قدم بزنیم چون جایی بهتر از ساحل نیس که لو نریم
از شانس هر دوتامون ساحل رو دوس داریم
عصر ساعت ۶ و نیم بود رفتم بالا و یه دوش گرفتم و بدون این که موهام رو خشک کنم رفتم و نشستم جلو آینه و یه کرم پوست زدم و موهام رو از حوله باز کردم و شونه کردم موهام رو بعد چندمین خشک کردم و یه لباس خیلی راحت پوشیدم یه تیشرت مشکی و یه شلوار بگ ساده و یه کلاه گذاشتم و ماسکم رو ورداشتم و تو جیبم گذاشتم و رفتم پایین نشستم تو حیاط
و تو گوشم ور میرفتم که
ساعت ۸ و نیم بود که بهم پیام داد (شب)
گوشیم رو تو جیبم گذاشتم و ماسکم رو زدم و از عمارت خارج شدم و جیمین رو دیدم که تکیه داده بود به ماشین
که با دیدنم صاف وایساد و یه قدمی سمتم اومد و منم بغلش کردم و جدا شدیم و جیمین برام در ماشین رو باز کرد که نشستم
و جیمین خودشم نشست و راه افتادیم تو راه هیچ حرفی باهام نمیزد تو فکر بودم که جیمین بعد چند وقت خیلی ساکت و سرد بود انگار از
روی اجبار اومده بود پیشم داشتم تو دلم خودمو راضی میکردم که حتما خسته شده
که جیمین بهم گفت اومدیم برگشتم سمتش و کمر بندم رو باز کردم از ماشین خارج شدم
از ماشین پیاده شدم و کفشام رو در آوردم و گذاشتم رو زمین و رفتم جلوی ماشین تکیه دادم پیش جیمین
ا.ت . چیزی شده
جیمین. چرا ؟
ا.ت. ساکتی
جیمین . چیزی نشده
ا.ت. باش پس
جیمین . باش پس چی
ا.ت. پس یعنی خدافظ
ا.ت از جاش صاف وایساد وخواست به سمت کفشاش بره که
جیمین ا.ت رو کشید سمت خودش
جیمین ما که تازه اومدیم
ا.ت . من نمیخوام کنار کسی که حوصلم رو نداره وایسم
جیمین . ا.ت
ا.ت. چی
جیمین . فقط خستم
ا.ت. که اینطور
جیمین . هوم
ا.ت. میتونستی بگی بهم نمیاومدیم زور نبود که بیایم
جیمین .نخواستم بهت نه بگم
ا.ت. کاش نه میگفتی
بهتر بود
جیمین .ببخشید
که بغلم کرد
ا.ت . بیا بریم
جیمین . مطمئنی
ا.ت. آره بریم
رفتم سمت در ماشین و درش رو باز کردم و کفشام رو پوشیدم تو ماشین و جیمین حرکت
کرد
ا.ت. داری کجا میری
جیمین . دارم میرم خونت دیگه
ا.ت. خونه من نه
جیمین . پس کی
ا.ت. خونه تو
جیمین . خونم شلختس ات
ا.ت. اشکالی نداره
بریم
جیمین . چیزی شده که میخوای بیای خونه من
ا.ت . چیزی نشده
ا.ت . ولی چرا راضی نیستی بیام خونت
میخوام خونه دوس پسرم رو ببینم
جیمین . گفتم که به هم ریخته
ا.ت. اشکالی نداره
جیمین . دستی تو موهاش کشید و به سمت خونه خودش حرکت کرد و چندمین بعد رسیدیم و
پیاده شدیم که جیمین اومد سمتم و دستم و گرفت و رفتیم تو قبل این که در رو باز کنه بهم نگاه کرد
ا.ت . چرا داری نگام میکنی
جیمین . دلم خواس چیزی بهت بگم فقط بدونی
ا.ت. چی
جیمین . دوست دارم ا.ت
الان دو ماهه که با جیمین باهمیم و همه چیز داره خوب پیش میره قراره امشب جیمین بیاد و بریم ساحل قدم بزنیم چون جایی بهتر از ساحل نیس که لو نریم
از شانس هر دوتامون ساحل رو دوس داریم
عصر ساعت ۶ و نیم بود رفتم بالا و یه دوش گرفتم و بدون این که موهام رو خشک کنم رفتم و نشستم جلو آینه و یه کرم پوست زدم و موهام رو از حوله باز کردم و شونه کردم موهام رو بعد چندمین خشک کردم و یه لباس خیلی راحت پوشیدم یه تیشرت مشکی و یه شلوار بگ ساده و یه کلاه گذاشتم و ماسکم رو ورداشتم و تو جیبم گذاشتم و رفتم پایین نشستم تو حیاط
و تو گوشم ور میرفتم که
ساعت ۸ و نیم بود که بهم پیام داد (شب)
گوشیم رو تو جیبم گذاشتم و ماسکم رو زدم و از عمارت خارج شدم و جیمین رو دیدم که تکیه داده بود به ماشین
که با دیدنم صاف وایساد و یه قدمی سمتم اومد و منم بغلش کردم و جدا شدیم و جیمین برام در ماشین رو باز کرد که نشستم
و جیمین خودشم نشست و راه افتادیم تو راه هیچ حرفی باهام نمیزد تو فکر بودم که جیمین بعد چند وقت خیلی ساکت و سرد بود انگار از
روی اجبار اومده بود پیشم داشتم تو دلم خودمو راضی میکردم که حتما خسته شده
که جیمین بهم گفت اومدیم برگشتم سمتش و کمر بندم رو باز کردم از ماشین خارج شدم
از ماشین پیاده شدم و کفشام رو در آوردم و گذاشتم رو زمین و رفتم جلوی ماشین تکیه دادم پیش جیمین
ا.ت . چیزی شده
جیمین. چرا ؟
ا.ت. ساکتی
جیمین . چیزی نشده
ا.ت. باش پس
جیمین . باش پس چی
ا.ت. پس یعنی خدافظ
ا.ت از جاش صاف وایساد وخواست به سمت کفشاش بره که
جیمین ا.ت رو کشید سمت خودش
جیمین ما که تازه اومدیم
ا.ت . من نمیخوام کنار کسی که حوصلم رو نداره وایسم
جیمین . ا.ت
ا.ت. چی
جیمین . فقط خستم
ا.ت. که اینطور
جیمین . هوم
ا.ت. میتونستی بگی بهم نمیاومدیم زور نبود که بیایم
جیمین .نخواستم بهت نه بگم
ا.ت. کاش نه میگفتی
بهتر بود
جیمین .ببخشید
که بغلم کرد
ا.ت . بیا بریم
جیمین . مطمئنی
ا.ت. آره بریم
رفتم سمت در ماشین و درش رو باز کردم و کفشام رو پوشیدم تو ماشین و جیمین حرکت
کرد
ا.ت. داری کجا میری
جیمین . دارم میرم خونت دیگه
ا.ت. خونه من نه
جیمین . پس کی
ا.ت. خونه تو
جیمین . خونم شلختس ات
ا.ت. اشکالی نداره
بریم
جیمین . چیزی شده که میخوای بیای خونه من
ا.ت . چیزی نشده
ا.ت . ولی چرا راضی نیستی بیام خونت
میخوام خونه دوس پسرم رو ببینم
جیمین . گفتم که به هم ریخته
ا.ت. اشکالی نداره
جیمین . دستی تو موهاش کشید و به سمت خونه خودش حرکت کرد و چندمین بعد رسیدیم و
پیاده شدیم که جیمین اومد سمتم و دستم و گرفت و رفتیم تو قبل این که در رو باز کنه بهم نگاه کرد
ا.ت . چرا داری نگام میکنی
جیمین . دلم خواس چیزی بهت بگم فقط بدونی
ا.ت. چی
جیمین . دوست دارم ا.ت
۱۶.۹k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.