روزی روزگاری عشق ... part 4 ... فصل 2
بعد از خوردن صبحونه
هر کدوم یک طرف ولو شده بودن
لونا : مامانییی پاشو مگه نگفتی با من باژی میتونی ؟
جانگ می : اوهوم باشه
باباش : امروز باید بری خرید وسایلای خونه تموم شده
جانگ می : اها باشه
باباش : ای درد هی میگه باشه تمرگیده یه جا
جانگ می : هوففففف الان میرم
لونا : پش کی با من باژی تونه ؟
جانگ می : وووویییییی خداااا ... با من میای بریم خرید
لونا : باوشه
با قدم های کوچولوش اروم از پله ها بالا رفت و بعد از انتخواب لباس راه اتاق مامانشو در پیش گرفت
اول در زد و منتظر اجازه شد
جانگ می : میتونی بیای تو
اروم درو باز کرد و رفت داخل
لونا : این لباشه گوبه؟
جانگ می : اوهوم
لونا : میشه کمکم کنی بپوشم ؟
جانگ می : بیا اینجا ببینم جوجه
لونا : اگه من ژوژم تو هم مُرگ یا خلوشی
جانگ می : خنده *
لونا : مامانی رو لگب گژاشتنت دگت تون
جانگ می : چشم
لونا : افلین توشولو
بعد از این که کاملا آماده شدن سمت راننده رفتن
جانگ می : برای رفتنه مارو ببر برای برگشت خودم با ماشین رانندگی میکنم
راننده : چشم خانوم
توی ماشین دخترک به مامانش نگاه کرد
از همه نظر زن فوقالعادهای بود
با دقت بیشتر فهمید مامانش عادت به جفت کردن پاهاش داره و خیلی صاف روی صندلی نشسته
لونا : مامانی
همون طور که به صفحه ی گوشیش خیره بود جواب داد
جانگ می : جانم
لونا : بابایی کِی می اد ؟ ... منم دلم می گاد مثل میشو با بابام بلم خلید اونم بلام علوسک بخله خودم لوش تونم الکی دلیه تونم بگل و بوسم تونه
( بابایی کی میاد ؟ ... منم دلم میخواد مثل میسو با بابام برم خرید اونم برام عروسک بخره خودم لوس کنم ، الکی گریه کنم بغل و بوسم کنه )
بعد از شنیدن این حرف اخم کمرنگی زد
جانگ می : از این که پیش منی ناراحتی ؟ * جدی
لونا : نه
...
لایک : ۱۳
کامنت : ۶
هر کدوم یک طرف ولو شده بودن
لونا : مامانییی پاشو مگه نگفتی با من باژی میتونی ؟
جانگ می : اوهوم باشه
باباش : امروز باید بری خرید وسایلای خونه تموم شده
جانگ می : اها باشه
باباش : ای درد هی میگه باشه تمرگیده یه جا
جانگ می : هوففففف الان میرم
لونا : پش کی با من باژی تونه ؟
جانگ می : وووویییییی خداااا ... با من میای بریم خرید
لونا : باوشه
با قدم های کوچولوش اروم از پله ها بالا رفت و بعد از انتخواب لباس راه اتاق مامانشو در پیش گرفت
اول در زد و منتظر اجازه شد
جانگ می : میتونی بیای تو
اروم درو باز کرد و رفت داخل
لونا : این لباشه گوبه؟
جانگ می : اوهوم
لونا : میشه کمکم کنی بپوشم ؟
جانگ می : بیا اینجا ببینم جوجه
لونا : اگه من ژوژم تو هم مُرگ یا خلوشی
جانگ می : خنده *
لونا : مامانی رو لگب گژاشتنت دگت تون
جانگ می : چشم
لونا : افلین توشولو
بعد از این که کاملا آماده شدن سمت راننده رفتن
جانگ می : برای رفتنه مارو ببر برای برگشت خودم با ماشین رانندگی میکنم
راننده : چشم خانوم
توی ماشین دخترک به مامانش نگاه کرد
از همه نظر زن فوقالعادهای بود
با دقت بیشتر فهمید مامانش عادت به جفت کردن پاهاش داره و خیلی صاف روی صندلی نشسته
لونا : مامانی
همون طور که به صفحه ی گوشیش خیره بود جواب داد
جانگ می : جانم
لونا : بابایی کِی می اد ؟ ... منم دلم می گاد مثل میشو با بابام بلم خلید اونم بلام علوسک بخله خودم لوش تونم الکی دلیه تونم بگل و بوسم تونه
( بابایی کی میاد ؟ ... منم دلم میخواد مثل میسو با بابام برم خرید اونم برام عروسک بخره خودم لوس کنم ، الکی گریه کنم بغل و بوسم کنه )
بعد از شنیدن این حرف اخم کمرنگی زد
جانگ می : از این که پیش منی ناراحتی ؟ * جدی
لونا : نه
...
لایک : ۱۳
کامنت : ۶
۵.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.