آیدل جذاب من
پارت 5
به سقف ، به دیوار ، به میز ، به دستوپاهام ، به هرجایی جز آینه نگا میکردم وضعیت افتضاحی بود با کلی خواهش و تمنا مامانمو راضی کرده بودم و الان مثل سگ پشیمون شدم ولی دیگه فایده نداره چون آرایشگره داره رنگو میشوره
اگه بهم نیاد و برم کمپانی وایی..... بدبخت میشم
نهتنها توسط مامانم به قتل میرسم به احتمال زیاد کارمم از دست بدم چون با خودشون میگن استالیستی که نتونه رنگ موی درستی رو اونم برای خودش انتخاب کنه معلوم نیست چه بلایی سر آیدولمون میاره
خلاصه اینکه انقدر استرس داشتم و فکر بد به سرم خطور میکردن که اصلا نمیتونستم به آینه نگاه کنم
بعد ساعاتی بسیار عذاب آور بلاخره آرایشگر گفت کارش تموم شده و میتونم خودمو ببینم
*هوووووووف آروم باش بورا تو قبلا اینجوری نبودی همهچی بهپشمت بود الانم اونجوری باش هووووووووف*
سرمو بلند کردم و به خودم نگاه کردم لحظهی نفس گیری بود بر خلاف تصوراتم خیلی خوشکل بود اون تیکه های زرد و صورتی خوشکلترش کرده بود
و درکل راضی بودم
*********
همه داشتن خیلی عجیب نگام میکردن بهتره بگم تعجب کرده بودن با موها(اسلاید دوم) و استایل آبی(استایل سوم)رفته بودم کمپانی یکی خبر نداشت فکر میکرد رئیس کمپانیم
بعد سلام کردن به چندتاشون وارد اتاق مخصوص شدمو و عکس هایی که این چند روز روشون کار کرده بودم و گذاشتم روی میز و منتظر موندم
بلاخره شازده هامون بعد نیم ساعت تشریف آوردن با ورودشون اول فکر کردن اشتباهی اومدن اما بعد من گفتم درست اومدن و اونا هم با تعجب نشستن جونگکوک چشم از روم برنمیداشت و نسبت به این یه حس عجیبی داشتم
جیمین : خب انگاری به جای ما رو استایل خودت کار کردی
و همه زدن زیر خنده
- نه اینطور نیست فقط بعد مدت ها یکم به خودم رسیدم
نامجون : عالیه خیلی زیبا شدی
- ممنون
شوگا : خب قرار بود شش تا استایل و یه گونی برای جین آماده کنی
جین : فکر کنم وقتشه بزنم پشت یعنی چی گونی اونم فقط برای من نامجون تو یه چیزی بگو
نامجون : والا خودت گفتی گونی بهت میاد
و این بار خندهی هممون حتی خود جینم رفت هوا
- خیل خب بسه ، شروع کنیم ؟
تهیونگ : بزن بریم اول من
همه : یااااا
**********
کارم که تموم شد خداحافظی کردیم که
جونگکوک : شما برید من یه کاری دارم بعدا میام
جیهوپ : چیزی شده ؟
جونگکوک : آره از یه چیزی خوشم نیومد میگم درستش کنه شما برید مهم نیست
جیهوپ : خیل خب ما رفتیم
همینجوری داشتم نگاش میکردم که اومد و نزدیکم وایستاد
جونگکوک :.........
حمایت یادتون نره ❤
شرطارو نرسونده بودین ولی چون دیروز قول داده بودم پارت گذاشتم
#بی_تی_اس #فیک #جونگ_کوک #رمان
#BTS #Jung_kook
به سقف ، به دیوار ، به میز ، به دستوپاهام ، به هرجایی جز آینه نگا میکردم وضعیت افتضاحی بود با کلی خواهش و تمنا مامانمو راضی کرده بودم و الان مثل سگ پشیمون شدم ولی دیگه فایده نداره چون آرایشگره داره رنگو میشوره
اگه بهم نیاد و برم کمپانی وایی..... بدبخت میشم
نهتنها توسط مامانم به قتل میرسم به احتمال زیاد کارمم از دست بدم چون با خودشون میگن استالیستی که نتونه رنگ موی درستی رو اونم برای خودش انتخاب کنه معلوم نیست چه بلایی سر آیدولمون میاره
خلاصه اینکه انقدر استرس داشتم و فکر بد به سرم خطور میکردن که اصلا نمیتونستم به آینه نگاه کنم
بعد ساعاتی بسیار عذاب آور بلاخره آرایشگر گفت کارش تموم شده و میتونم خودمو ببینم
*هوووووووف آروم باش بورا تو قبلا اینجوری نبودی همهچی بهپشمت بود الانم اونجوری باش هووووووووف*
سرمو بلند کردم و به خودم نگاه کردم لحظهی نفس گیری بود بر خلاف تصوراتم خیلی خوشکل بود اون تیکه های زرد و صورتی خوشکلترش کرده بود
و درکل راضی بودم
*********
همه داشتن خیلی عجیب نگام میکردن بهتره بگم تعجب کرده بودن با موها(اسلاید دوم) و استایل آبی(استایل سوم)رفته بودم کمپانی یکی خبر نداشت فکر میکرد رئیس کمپانیم
بعد سلام کردن به چندتاشون وارد اتاق مخصوص شدمو و عکس هایی که این چند روز روشون کار کرده بودم و گذاشتم روی میز و منتظر موندم
بلاخره شازده هامون بعد نیم ساعت تشریف آوردن با ورودشون اول فکر کردن اشتباهی اومدن اما بعد من گفتم درست اومدن و اونا هم با تعجب نشستن جونگکوک چشم از روم برنمیداشت و نسبت به این یه حس عجیبی داشتم
جیمین : خب انگاری به جای ما رو استایل خودت کار کردی
و همه زدن زیر خنده
- نه اینطور نیست فقط بعد مدت ها یکم به خودم رسیدم
نامجون : عالیه خیلی زیبا شدی
- ممنون
شوگا : خب قرار بود شش تا استایل و یه گونی برای جین آماده کنی
جین : فکر کنم وقتشه بزنم پشت یعنی چی گونی اونم فقط برای من نامجون تو یه چیزی بگو
نامجون : والا خودت گفتی گونی بهت میاد
و این بار خندهی هممون حتی خود جینم رفت هوا
- خیل خب بسه ، شروع کنیم ؟
تهیونگ : بزن بریم اول من
همه : یااااا
**********
کارم که تموم شد خداحافظی کردیم که
جونگکوک : شما برید من یه کاری دارم بعدا میام
جیهوپ : چیزی شده ؟
جونگکوک : آره از یه چیزی خوشم نیومد میگم درستش کنه شما برید مهم نیست
جیهوپ : خیل خب ما رفتیم
همینجوری داشتم نگاش میکردم که اومد و نزدیکم وایستاد
جونگکوک :.........
حمایت یادتون نره ❤
شرطارو نرسونده بودین ولی چون دیروز قول داده بودم پارت گذاشتم
#بی_تی_اس #فیک #جونگ_کوک #رمان
#BTS #Jung_kook
۴.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.