منو یادت میاد؟p7
ویو ونوس:اینو گفتم و از اتاق زدم بیرون آخه با خلاف نکردن کی میتونه این پروندرو حل کنه اونم با این وقت کم
ساعت هشت بود تصمیم گرفتم برم خونه و با بچه ها بریم بیرون
رسیدم خونه و خودم پرت دادم رو مبل یه زنگ زدم ببینم هایکا شیفته یا نه یونام الاناس که پیداش شه
هایکا:الو چیه
ونوس:هییی سلامت کو
هایکا: کارتو بگو
ونوس:امشب پایه ای
هایکا:الان بگم نه که پاره شدم
ونوس:هع باشه میبینمت فعلا
تلفن که قطع کردم یونا با قیافه داغون اومد تو
ونوس:سلام چته
یونا:سلام خلیی خستم امروز خیلی تمرین داشتیم
ونوس:ای بابا آخه بادیگاردیم شد شغل اشکال نداره بیا بشین اینجا پیشم
چقدم که داغی صبر کن برم قرص بیارم برات
بیا بخور
یونا:مرسی
ونوس:توبرو استراحت کن منم سوپ درست می کنم
یونا:انقد شلوغش نکن تب ندارم بخدا فقط توسالن خیلی گرم بود
ونوس:اما باید احتمال بدیم که تب داری وگرنه مریض میشی
یونا:من خودم خودمو بهتر میشناسم تب ندارم
ونوس:باشه ولی غذا سفارش میدم
یونا:قبوله
هایکا:سلام حاضر شید بریم من رسیدم
ونوس:بیخود یونا خستس بشین خونه غذا سفارش میدم
هایکا:اونم بد نیس
ونوس:کیمباپ چطوره
هایکا و یونا(باهم):عالی
ویو ونوس:
شاممون خوردیم و مسخره بازی درآوردیم هایکا رفت بخوابه فردا شیفت بود ولی تازه ساعت نه شب بود من و یونام رفتیم فیلم ببینیم.
ونوس:یونا
یونا:جان
ونوس:برای این پرونده لازم دارم برم سر صحنه جرم ولی این کار خلافه
یونا:خوب راه دیگه ای نداره؟
ونوس:نه اما اگه برم مطمئنم پروندرو بردم
یونا:پس برو فقط مواظب باش
ونوس:همین الان بلند میشم میرم
یونا:باشه فقط خطرناک نباشه
ونوس:نه بابا فوقش میمیرم
یونا:لطفا دهنتو ببند اوک؟
ونوس:چشم من میرم حاضر شم
ویو ونوس:حاضر که شدم یه تاکسی گرفتم رفتم صحنه جرم(خارج از شهر)عجب غلطی کردما اینجا چقد خلوته
داشتم صحنرو برسی می کردم که یدفه...
-------------------------------------------------------------------------------------------------
#رمان
#bts
ساعت هشت بود تصمیم گرفتم برم خونه و با بچه ها بریم بیرون
رسیدم خونه و خودم پرت دادم رو مبل یه زنگ زدم ببینم هایکا شیفته یا نه یونام الاناس که پیداش شه
هایکا:الو چیه
ونوس:هییی سلامت کو
هایکا: کارتو بگو
ونوس:امشب پایه ای
هایکا:الان بگم نه که پاره شدم
ونوس:هع باشه میبینمت فعلا
تلفن که قطع کردم یونا با قیافه داغون اومد تو
ونوس:سلام چته
یونا:سلام خلیی خستم امروز خیلی تمرین داشتیم
ونوس:ای بابا آخه بادیگاردیم شد شغل اشکال نداره بیا بشین اینجا پیشم
چقدم که داغی صبر کن برم قرص بیارم برات
بیا بخور
یونا:مرسی
ونوس:توبرو استراحت کن منم سوپ درست می کنم
یونا:انقد شلوغش نکن تب ندارم بخدا فقط توسالن خیلی گرم بود
ونوس:اما باید احتمال بدیم که تب داری وگرنه مریض میشی
یونا:من خودم خودمو بهتر میشناسم تب ندارم
ونوس:باشه ولی غذا سفارش میدم
یونا:قبوله
هایکا:سلام حاضر شید بریم من رسیدم
ونوس:بیخود یونا خستس بشین خونه غذا سفارش میدم
هایکا:اونم بد نیس
ونوس:کیمباپ چطوره
هایکا و یونا(باهم):عالی
ویو ونوس:
شاممون خوردیم و مسخره بازی درآوردیم هایکا رفت بخوابه فردا شیفت بود ولی تازه ساعت نه شب بود من و یونام رفتیم فیلم ببینیم.
ونوس:یونا
یونا:جان
ونوس:برای این پرونده لازم دارم برم سر صحنه جرم ولی این کار خلافه
یونا:خوب راه دیگه ای نداره؟
ونوس:نه اما اگه برم مطمئنم پروندرو بردم
یونا:پس برو فقط مواظب باش
ونوس:همین الان بلند میشم میرم
یونا:باشه فقط خطرناک نباشه
ونوس:نه بابا فوقش میمیرم
یونا:لطفا دهنتو ببند اوک؟
ونوس:چشم من میرم حاضر شم
ویو ونوس:حاضر که شدم یه تاکسی گرفتم رفتم صحنه جرم(خارج از شهر)عجب غلطی کردما اینجا چقد خلوته
داشتم صحنرو برسی می کردم که یدفه...
-------------------------------------------------------------------------------------------------
#رمان
#bts
۱.۴k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.