دَدی پارت ۱ قسمت ۵
اما اون دکتر بود و البته که وظیفش بود حتی خبر مرگ رو هم به خانواده بیمارانش بگه
سرش رو بالا آورد و به چهره نگران تهیونگ نگاه میکرد گفت:
-چون داره به روزای زایمان نزدیک میشه درد داره و البته بیماریش بهش فشار میاره اینجوری شده حالش هرروز بدتر از قبل داره میشه حدود چهار روز دیگه زایمان میکنه و ...
دکتر نمیتونست توی این پنج ماهی که این زن و شوهر مهمون بیمارستانشون شدن از اون موقع دکترشون بوده.
میدید تهیونگ چقدر عاشقانه زنش رو میپرسته و حتی گاهی بهش حسودی میکرد که چرا به زن خودش نمیتونست مثل تهیونگ عشق بورزه.
-و چی دکتر؟
تهیونگ با بغض و چشمای قرمز لب زد. حدس میزد دکتر چی میخواد بگه ولی میخواست از زبونش بشنوه.
-متاسفم...اما باید برای اون روز...آماده باشید.
چجور بود پارت اول؟اگه خوب بود ادامه بدم؟البته بعد از فیک عشق دردناک
سرش رو بالا آورد و به چهره نگران تهیونگ نگاه میکرد گفت:
-چون داره به روزای زایمان نزدیک میشه درد داره و البته بیماریش بهش فشار میاره اینجوری شده حالش هرروز بدتر از قبل داره میشه حدود چهار روز دیگه زایمان میکنه و ...
دکتر نمیتونست توی این پنج ماهی که این زن و شوهر مهمون بیمارستانشون شدن از اون موقع دکترشون بوده.
میدید تهیونگ چقدر عاشقانه زنش رو میپرسته و حتی گاهی بهش حسودی میکرد که چرا به زن خودش نمیتونست مثل تهیونگ عشق بورزه.
-و چی دکتر؟
تهیونگ با بغض و چشمای قرمز لب زد. حدس میزد دکتر چی میخواد بگه ولی میخواست از زبونش بشنوه.
-متاسفم...اما باید برای اون روز...آماده باشید.
چجور بود پارت اول؟اگه خوب بود ادامه بدم؟البته بعد از فیک عشق دردناک
۱۲.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.