𝑃𝑎𝑟𝑖𝑠 𝑤𝑒𝑎𝑡ℎ𝑒𝑟 ☕🎻🤎
𝑃𝑎𝑟𝑖𝑠 𝑤𝑒𝑎𝑡ℎ𝑒𝑟 ☕🎻🤎
𝐴𝑑𝑚𝑖𝑛:𝑛𝑎𝑏𝑖🤍🤎
𝑘𝑎𝑝𝑙𝑒: 𝑇𝑎𝑒ℎ𝑦𝑢𝑛𝑔 𝑎𝑛𝑑 𝑀𝑖𝑠𝑜 (𝐴..𝑇)🤍🤎
𝑃𝑎𝑟𝑡1
___________________________________________________________
+ هی تو دیگه از کجا در اومدی؟
_ اینو باید من از تو بپرسم
+ دلیلی نمیبینم که بهت جواب پس بدم
_ من پسر خانم و آقای کیم هستم
دختر روبه روش با حالت تمسخر بهش خیره شد
+ منم دختر برد پیتم...مسخره نگو
پسر با پوکری بهش گفت
_ مسخره نمیگم
دختر با تعجب بهش نگاه کرد
+ تو پسرشونی؟!
پسر بهش چشم غره رفت
_ معلومه که پسرشونم، تو کی هستی؟
+ منم دخترشونم...
فلش بک به ۷۲ ساعت پیش
یعنی چی؟!
تموم اینا شوخی بودن دیگه؟
اگه شوخی بود میتونست بگه که بدترین شوخی عمرش بود
+ این مسخره بازیا چیه؟
زنی که ادعا میکرد مادر واقعیشه گفت
& تهیونگ، پسرم میدونم که باورش سخته ولی تموم اینا حقیقته
پسر نتونست تحمل کنه و داد کشید
_ به من نگو پسرم! بعد از ۲۰ سال اومدید میگید که من مادر واقعیتم؟!
و مردی که کنار اون زن نشسته بود گفت
$ تهیونگ، میدونم که تموم این سال ها سختی کشیدی ولی دیگه همشون تموم شد
_ تو اصلا نمیدونی که من چیا کشیدم، اصلا شما این همه سال کجا بودید ها؟!
& ما تورو گم کرده بودیم!
تموم این سال ها داشتیم دنبال تو میگشتیم
چون اسم اصلیت رو عوض کرده بودن نتونستیم پیدات کنیم
پسر کلافه نفسش رو بیرون داد
نمیتونست احساساتش رو توصیف کنه ولی تنها چیزی که میدونست این بود که خیلی کلافه بود
سوال زیادی توی ذهنش بود
اینکه چرا اونا گمش کرده بودن
_ چطوری گمم کردین؟
بی اختیار پرسید و مردی که کنار همسرش نشسته بود سرش رو انداخت پایین
$ توی آتش سوزی
روی کاناپه روبه روشون نشست و سرش رو تکون داد
سعی میکرد که آروم باشه
_میشه کامل توضیح بدید؟
مرد سرش رو تکون داد و به حرف اومد
$تقریبا وقتی که ۴ سالت بود، ما تورو با پرستارت خونه تنها گذاشته بودیم
خودمون شرکت بودیم
یه روز وقتی که مثل روز های دیگه شرکت بودیم بهمون خبر رید که خونه آتش گرفته
یکی از رقبامون بخاطر اینکه تهدیدمون کنه خونه رو آدماش آتش زده بودن
ما خودمون رو سریع رسوندیم ولی...
𝐴𝑑𝑚𝑖𝑛:𝑛𝑎𝑏𝑖🤍🤎
𝑘𝑎𝑝𝑙𝑒: 𝑇𝑎𝑒ℎ𝑦𝑢𝑛𝑔 𝑎𝑛𝑑 𝑀𝑖𝑠𝑜 (𝐴..𝑇)🤍🤎
𝑃𝑎𝑟𝑡1
___________________________________________________________
+ هی تو دیگه از کجا در اومدی؟
_ اینو باید من از تو بپرسم
+ دلیلی نمیبینم که بهت جواب پس بدم
_ من پسر خانم و آقای کیم هستم
دختر روبه روش با حالت تمسخر بهش خیره شد
+ منم دختر برد پیتم...مسخره نگو
پسر با پوکری بهش گفت
_ مسخره نمیگم
دختر با تعجب بهش نگاه کرد
+ تو پسرشونی؟!
پسر بهش چشم غره رفت
_ معلومه که پسرشونم، تو کی هستی؟
+ منم دخترشونم...
فلش بک به ۷۲ ساعت پیش
یعنی چی؟!
تموم اینا شوخی بودن دیگه؟
اگه شوخی بود میتونست بگه که بدترین شوخی عمرش بود
+ این مسخره بازیا چیه؟
زنی که ادعا میکرد مادر واقعیشه گفت
& تهیونگ، پسرم میدونم که باورش سخته ولی تموم اینا حقیقته
پسر نتونست تحمل کنه و داد کشید
_ به من نگو پسرم! بعد از ۲۰ سال اومدید میگید که من مادر واقعیتم؟!
و مردی که کنار اون زن نشسته بود گفت
$ تهیونگ، میدونم که تموم این سال ها سختی کشیدی ولی دیگه همشون تموم شد
_ تو اصلا نمیدونی که من چیا کشیدم، اصلا شما این همه سال کجا بودید ها؟!
& ما تورو گم کرده بودیم!
تموم این سال ها داشتیم دنبال تو میگشتیم
چون اسم اصلیت رو عوض کرده بودن نتونستیم پیدات کنیم
پسر کلافه نفسش رو بیرون داد
نمیتونست احساساتش رو توصیف کنه ولی تنها چیزی که میدونست این بود که خیلی کلافه بود
سوال زیادی توی ذهنش بود
اینکه چرا اونا گمش کرده بودن
_ چطوری گمم کردین؟
بی اختیار پرسید و مردی که کنار همسرش نشسته بود سرش رو انداخت پایین
$ توی آتش سوزی
روی کاناپه روبه روشون نشست و سرش رو تکون داد
سعی میکرد که آروم باشه
_میشه کامل توضیح بدید؟
مرد سرش رو تکون داد و به حرف اومد
$تقریبا وقتی که ۴ سالت بود، ما تورو با پرستارت خونه تنها گذاشته بودیم
خودمون شرکت بودیم
یه روز وقتی که مثل روز های دیگه شرکت بودیم بهمون خبر رید که خونه آتش گرفته
یکی از رقبامون بخاطر اینکه تهدیدمون کنه خونه رو آدماش آتش زده بودن
ما خودمون رو سریع رسوندیم ولی...
۲.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.