خانواده ی کیم

پارت۵
مینسا:بیا بریم پیش یه دکتر دیگه تا ببینیم اون چی میگه اوکی ؟چون مگه میشه با شکستن پا دیگه نشه رقصید؟
+نمیدونم ولی بریم ،اما چیزی به جین و جیمین نگو
مینسا:با…..
_ :ما همه چیو شنیدیم
+شما از کی اینجایید؟
جیمین:از اول
مینسا:چند بار گفتم بدون در زدن نیاید توی اتاقم ؟
_:یاااااا این چه طرز حرف زدن با برادر بزرگترته
جیمین:راست میگه
+بسه ،هرچی شنید دید اینجا دفن میشه اوکی ؟به کوک یا ته هو ،تهیونگ چیزی نگید اوکی؟
جین وجیمین:اوکی
ع.ت:بچه ها بیاید پایین شام حاضره
+بریم ،هیچی نمیگیدا
_:عه باشه دیگه حرف زدن پوست قشنگمو خراب میکنه
+🫥……
بعد از شام کلی با جین و جیمین،مینا خندیدیم،چقدر خانواده ی شادین خوش به حالشون دور از غم ،ای کاش زندگی منم آنقدر ساده و زیبا بود
مینسا: به چی فکر میکنی؟
+ها….هیچی
مینسا:(شونه ای بالا انداخت )
جیمین:من میخام خواننده شم
_:منم دوست دارم
جیمین:بیا باهم خواننده شیم داداشی
_:داداشیو مرگ ولی باشه
«۱ساعت بعد»
«ا/ت ویو»
اوه دیر شد ساعت۱۰ شبه باید برم خونه
+من دیگه برم
ع.ت :کجا تازه اومدی
+عمه ،۳ساعته اینجام ها
ع.ت:کمه بازم (با خنده )
+حالا دفعه ی بعد الان تاریک میشه کن بریم بایییی
مینسا:ا/ت
+بله
مینسا:فردا ساعت ۳بعد از مدرسه دم پارک شیو(مثلا اسم پارکه) باش
+باشه
رفتم خونه
م.ت:کجا بودی دختره ی اشغال هااا
+خونه ی عمه
م.ت: عه باش (اعصبانیتش خوابید )
رفتم روی تخت هنذفیریم رو برداشتم آهنگ پلی کردم بغضم ترکید شروع کردن به آروم آروم گریه کردن و نفهمیدم کی خوابم برد

امروز سه تا پارت گذاشتم 😳💕
شرایط :بخاطر همایت های خوبتون پارت بعد شرایط نداره ولی فردا میزارم 🍬