پشیمانی(paer 4)
تا اینکه کوک داشت سهم خودشا میخورد که ات در یک حرکت رفت و برداشت موچی را کرد تو دهنش کوک با عصبانیت داد زد
کوک: چرا مال منا خوردی ها (با داد )
ات: خب... میخواستم بخورم
کوک: چرا دست زدی به موچی هام بدون اجازه (باداد )
ات: ببخشید
یهو کوک یدونه موچی برداشت نصفش کرد اومد سمت ات خواست بکنه تو دهنش که کل شکلاتاش دور دهن ات مالید د اون یکی نصفش را انداخت را موهای ات
ات با گریه داد زد
ات: چرا انقدر اذیتم میکنی من چه گناهی مردم یدونن موچی ازت خواستم چرا انقدر گدا بازی میاری ها شما ها همتون مثل برادرای نداشته ی منید ولی همش اذیتم میکنید چون دخترم تو گروه اره چه گناهی کردم من فردا استفا میدم میرم تو یه گروه دیگه (با داد )
کوک: ا.. ت ات
ات سریع با گریه رفت تو اتاقش درا بست لباساشا در اورد و رفت تو حمام و تو حمام انقدر گریه کرد که چشاش درد گرفته بود و میسوخت خودشا شست اومد بیرون لباس خوابشا پوشید رفت درا باز کرد اعضا داشتن باهم حرف میزدند سویچ ماشینم را برداشتم و رفتم بیرن از خانه جیهوپ داد میزد صبر کنم سوار ماشینم شدم و گاز دادم و رفتم رفتم سمت جنگل رفتم اونجا داد میزدم همش رفتم بالا کوه با داد میزدم تا اروم شم گوشیم هی زنگ می خورد اعضا هی زنگ میزدند من قطع میکردم دوباره سوار ماشین شدم و تا ساعت 4صبح بیرون بودم و برنگشتم ساعت5بود برگشتم خونه رفتم تو اتاقم درم بستم قفلم کردم خوابیدم فردا روز واقعا قشنگی میرم توی یه شرکت دیگه
فردا......
کوک: چرا مال منا خوردی ها (با داد )
ات: خب... میخواستم بخورم
کوک: چرا دست زدی به موچی هام بدون اجازه (باداد )
ات: ببخشید
یهو کوک یدونه موچی برداشت نصفش کرد اومد سمت ات خواست بکنه تو دهنش که کل شکلاتاش دور دهن ات مالید د اون یکی نصفش را انداخت را موهای ات
ات با گریه داد زد
ات: چرا انقدر اذیتم میکنی من چه گناهی مردم یدونن موچی ازت خواستم چرا انقدر گدا بازی میاری ها شما ها همتون مثل برادرای نداشته ی منید ولی همش اذیتم میکنید چون دخترم تو گروه اره چه گناهی کردم من فردا استفا میدم میرم تو یه گروه دیگه (با داد )
کوک: ا.. ت ات
ات سریع با گریه رفت تو اتاقش درا بست لباساشا در اورد و رفت تو حمام و تو حمام انقدر گریه کرد که چشاش درد گرفته بود و میسوخت خودشا شست اومد بیرون لباس خوابشا پوشید رفت درا باز کرد اعضا داشتن باهم حرف میزدند سویچ ماشینم را برداشتم و رفتم بیرن از خانه جیهوپ داد میزد صبر کنم سوار ماشینم شدم و گاز دادم و رفتم رفتم سمت جنگل رفتم اونجا داد میزدم همش رفتم بالا کوه با داد میزدم تا اروم شم گوشیم هی زنگ می خورد اعضا هی زنگ میزدند من قطع میکردم دوباره سوار ماشین شدم و تا ساعت 4صبح بیرون بودم و برنگشتم ساعت5بود برگشتم خونه رفتم تو اتاقم درم بستم قفلم کردم خوابیدم فردا روز واقعا قشنگی میرم توی یه شرکت دیگه
فردا......
۵.۳k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.