فیک『شیطان 』
فیک『شیطان 』
پارت ۱۱
+ میای بازی
@ اره
+ پس من چشم میزارم تو قایم شو
راوی : کلی بازی کردن که دیگه شب شد
ا.ت حواسش نبود که ساعت ۹ باید برن ماموریت
و الان هم ساعت ۸ و نیم هست
بادیگارد
خانم مگه قرار نبود برید ماموریت
+ وای شت من دیگه باید برم بای بای 💗
@ خدافظ 😢💗
+ بازم میام پیشت
ویو ا.ت به بادیگارد گفتم بیاد و پولو بگیره برای این یه هفته رفت منم سوار ماشین شدم و راه افتادم نگاه به گوشیم کردم ۲۰ بار جونگ کوک زنگ زده بود بهش زنگ زدم
مکالمه ا.ت + و کوک _
( این مدت سرد حرف میزنن )
_ کدوم گوری هستی( با داد)
+ به تو چه (من پدر ا.ت رو در میارم 🔪)
_ یادت نره که می تونم بکشمت و.....
+ خب بابا الان میام
تمام مکالمه
ویو ا.ت
جونگ کوک فک کنم مست بود وللش به من چه بابا
رسیدم پیاده شدم رفتم داخل دیدم بله جونگ کوک مست کرده خواستم حرف بزنم که جونگ کوک زد تو گوشم تا حالا کسی دست رو من بلند نکرده بود تو این مدت حتی یک بار هم بغضم نگرفته بود ولی الان گرفت نمی دونم چرا
گفتم: از تو یکی انتظار نداشتم
ویو ا.ت یک قطره اشک روی گونم فرود اومد
تا الان گریه نکرده بودم ولی الان احساس می کردم قلبم پودر شده
ویو کوک
تا به خودم اومدم دیدم زدم تو گوشش گریه کرد
نمی خواستم اینجوری بشه گفت از من انتظار نداشت با این حرفش قلبم تیکه تیکه شد
ویو ا.ت
کلید ماشین رو برداشتم و زدم بیرون
سوار ماشین شدم و با تمام سرعت میروندم تا الان این حس رو پیدا نکرده بودم
حالم خیلی بد بود رفتم کنار ساحل و نگه داشتم و پیاده شدم بارون شدیدی می بارید رفتم و کنار دریا نشستم و گریه کردم
............................................
شرایط اینکه منو به ۶۰ برسونید ۵ فالو دیگه 🔪
پارت ۱۱
+ میای بازی
@ اره
+ پس من چشم میزارم تو قایم شو
راوی : کلی بازی کردن که دیگه شب شد
ا.ت حواسش نبود که ساعت ۹ باید برن ماموریت
و الان هم ساعت ۸ و نیم هست
بادیگارد
خانم مگه قرار نبود برید ماموریت
+ وای شت من دیگه باید برم بای بای 💗
@ خدافظ 😢💗
+ بازم میام پیشت
ویو ا.ت به بادیگارد گفتم بیاد و پولو بگیره برای این یه هفته رفت منم سوار ماشین شدم و راه افتادم نگاه به گوشیم کردم ۲۰ بار جونگ کوک زنگ زده بود بهش زنگ زدم
مکالمه ا.ت + و کوک _
( این مدت سرد حرف میزنن )
_ کدوم گوری هستی( با داد)
+ به تو چه (من پدر ا.ت رو در میارم 🔪)
_ یادت نره که می تونم بکشمت و.....
+ خب بابا الان میام
تمام مکالمه
ویو ا.ت
جونگ کوک فک کنم مست بود وللش به من چه بابا
رسیدم پیاده شدم رفتم داخل دیدم بله جونگ کوک مست کرده خواستم حرف بزنم که جونگ کوک زد تو گوشم تا حالا کسی دست رو من بلند نکرده بود تو این مدت حتی یک بار هم بغضم نگرفته بود ولی الان گرفت نمی دونم چرا
گفتم: از تو یکی انتظار نداشتم
ویو ا.ت یک قطره اشک روی گونم فرود اومد
تا الان گریه نکرده بودم ولی الان احساس می کردم قلبم پودر شده
ویو کوک
تا به خودم اومدم دیدم زدم تو گوشش گریه کرد
نمی خواستم اینجوری بشه گفت از من انتظار نداشت با این حرفش قلبم تیکه تیکه شد
ویو ا.ت
کلید ماشین رو برداشتم و زدم بیرون
سوار ماشین شدم و با تمام سرعت میروندم تا الان این حس رو پیدا نکرده بودم
حالم خیلی بد بود رفتم کنار ساحل و نگه داشتم و پیاده شدم بارون شدیدی می بارید رفتم و کنار دریا نشستم و گریه کردم
............................................
شرایط اینکه منو به ۶۰ برسونید ۵ فالو دیگه 🔪
۶.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.