عضو هشتم بی تی اس. پارت سوم

ات : بلخره کارمون تموم شد منم از موهام رازی
رفتم بالا نشستم روی تخت
گوشی مو چک کردم دیدم ساعت ۱۰
تصمیم گرفتم
آهنگ گوش کنم داشتم گوش میکردم

که گوشیم زنگ خورد ایو بود

ایو : سلام ات خوبی
ات :اره خوبم تو خوبی
ایو : ات من زود.تر میام دنبالت
ات :اکی ساعت چند
ایو : ساعت۱۱
ات : اکی بای
ایو : بای

ات: چون ساعت۱۰ بود باید کم کم آماده میشدم
رفتم حموم یه دوش ۵مینی گرفتم
تموم بیرون موهامو خشک کردم داشتم لباس انتخاب می کردم
اها این لباس خوبه. (بچه ها لباس ات رو میزارم)
بعد رفتم میکاپ کردم (میکاپ ات رو کم میزارم)
ساعت ۱۱شد که ایو زنگ زد رفتم پایین
اعضا : کجا میری ات
ات : دارم با ایو میرم بیرون
اعضا : باشه برو مراقب باش بای
ات : بای بای
رفتم سوار ماشین ایو شدم
ایو.:سلام ات
ات : سلام ایو
ایو :بریم خوشگذرونی
ات : بزن بریم

ویو ات
بعد۹مین رسیدیم
داده شدیم
ایو :ات بیا بریم چرخوفلک
ات :اره بریم

ویو ات
رفتیم سوار چرخوفلک شودیم
که یهو قلبم درد گرفت
ایو در مورد مشکل قلبی من میدونست
متمعن بودم فهمید

ایو : ات حالت خوبه

ات : نه ایو برم خانه
ایو باشه

ویو ایو ات رو بردم خانه
اعضا سریع قرصشو اوردن
منم رفتم خونه

کوک : ات چی شده
ات : کوک یادت رفته من مشکل قلبی دارم
شوگا : ات برو استراحت کن باشه ( نگران )



پارت بعد رو چند دقیقه بعد یا یک ساعت دیگه میزارم بای