🌘💔Flying without wings💔🌒
🌘💔Flying without wings💔🌒
✨The fifth part✨
دور اول :
روبروی کانتر نشستیم
انقد از دیدن سوجون ذوق داشتم که تمام مدت رو بهش چسبیده بودم
سرم رو روی شونش گذاشته بودم و محکم به دستاش چسبیده بودم
سوجون همیشه پیشم بود وقتی مادربزرگم که خیلی دوستش داشتم مرد تنها کسی که تونست آرومم کنه کسی که همیشه باهام بود کسی که بهترین آغوش هارو برا من داشت فقط خود خودش بود
دیگه خیلی برای دور اول مست شده بودم
نایون انکار داشت مخ تهیونگ شی رو میزد
تهیونگ انگار چیز زیادی نخورده بود
خود من خیلی ظرفیت داشتم
ولی امشب میخواستم طوری باشم که انگار ظرفیت ندارم میخواستم خودم رو رها کنم میخواستم با آرامش به تخت برم
جدیدا فشار همه چیز زیاد شده بود نزدیک سال مادر بزرگ بود
کار بعنوان منیجر هایب کار سختیه
کمپانی تمام کارمند ها و ایدل هارو اذیت میکنه
واقعا دیگه نمی کشیدم هرسال در پاییز من افسرده بودم بجای اینکه ذوق لباس هام رو داشته باشم دلتنگ آخرین باری که مامان بزرگم لباس هارو تنم کرد بودم
✨The fifth part✨
دور اول :
روبروی کانتر نشستیم
انقد از دیدن سوجون ذوق داشتم که تمام مدت رو بهش چسبیده بودم
سرم رو روی شونش گذاشته بودم و محکم به دستاش چسبیده بودم
سوجون همیشه پیشم بود وقتی مادربزرگم که خیلی دوستش داشتم مرد تنها کسی که تونست آرومم کنه کسی که همیشه باهام بود کسی که بهترین آغوش هارو برا من داشت فقط خود خودش بود
دیگه خیلی برای دور اول مست شده بودم
نایون انکار داشت مخ تهیونگ شی رو میزد
تهیونگ انگار چیز زیادی نخورده بود
خود من خیلی ظرفیت داشتم
ولی امشب میخواستم طوری باشم که انگار ظرفیت ندارم میخواستم خودم رو رها کنم میخواستم با آرامش به تخت برم
جدیدا فشار همه چیز زیاد شده بود نزدیک سال مادر بزرگ بود
کار بعنوان منیجر هایب کار سختیه
کمپانی تمام کارمند ها و ایدل هارو اذیت میکنه
واقعا دیگه نمی کشیدم هرسال در پاییز من افسرده بودم بجای اینکه ذوق لباس هام رو داشته باشم دلتنگ آخرین باری که مامان بزرگم لباس هارو تنم کرد بودم
۱.۹k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.