کلثوم اکبری ساکن سئول
# رمان کلثوم اکبری ساکن سئول
# پارت ۱
# ویو نویسنده
اورینا بعد از حدود نیم ساعت بالاخره تونست از دسشویی جون سالم به در ببره و بیاد بیرون...
دخترا اماده شده بودن و برای غذاخوردن پشت میز نشسته بودن...
سولگی:( اون یکی ازهمخونه ایاش) اوریناا داری میای زیتونم رو سر چیو بیار
_رو سر همو چیو کدومه؟
سولگی: نگا بغل همو چی سبزو
_ من ری.دم تو ادرس دادنت خودم برداشتم.
سولگی: اگگگگگ🦖🦖🦖
_اگگگ🦖🦖
_به به تینا خانم چه کرده بالاخره سفره پهن کرده بهت تبریک میگم گشاد عالم
تینا: ( از این قیافه ها که چندششون شده به خودش گرفته😂)
_ ها چیه منم بلدم پوز کج کنمااا (ادا در میاره)
سولگی: تا دوتاتو نبردم صاف کاری بخورین
(دقایقی بعد درحالی که همه زیتون خورده بودن و فاقد هیچ هسته ای بود اورینا یه زیتون خوردو هسته داشت و عاقبت خوردن زیتون هسته دار چیزی نبود جز شکستن دندون شیر جلوییش)
امیدورام خوشتون اومده باشه
میدونم پارت کوتاهی بودو کمی دیر گذاشتم ولی میدونید که نوبت دوما هنوز تموم نشدن
امیدوارم همتون تو درساتون موفق باشین...
دوستون دارم
# پارت ۱
# ویو نویسنده
اورینا بعد از حدود نیم ساعت بالاخره تونست از دسشویی جون سالم به در ببره و بیاد بیرون...
دخترا اماده شده بودن و برای غذاخوردن پشت میز نشسته بودن...
سولگی:( اون یکی ازهمخونه ایاش) اوریناا داری میای زیتونم رو سر چیو بیار
_رو سر همو چیو کدومه؟
سولگی: نگا بغل همو چی سبزو
_ من ری.دم تو ادرس دادنت خودم برداشتم.
سولگی: اگگگگگ🦖🦖🦖
_اگگگ🦖🦖
_به به تینا خانم چه کرده بالاخره سفره پهن کرده بهت تبریک میگم گشاد عالم
تینا: ( از این قیافه ها که چندششون شده به خودش گرفته😂)
_ ها چیه منم بلدم پوز کج کنمااا (ادا در میاره)
سولگی: تا دوتاتو نبردم صاف کاری بخورین
(دقایقی بعد درحالی که همه زیتون خورده بودن و فاقد هیچ هسته ای بود اورینا یه زیتون خوردو هسته داشت و عاقبت خوردن زیتون هسته دار چیزی نبود جز شکستن دندون شیر جلوییش)
امیدورام خوشتون اومده باشه
میدونم پارت کوتاهی بودو کمی دیر گذاشتم ولی میدونید که نوبت دوما هنوز تموم نشدن
امیدوارم همتون تو درساتون موفق باشین...
دوستون دارم
۲.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.