کوک دستش دور ا.ت حلقه زد و گفت
کوک دستش دور ا.ت حلقه زد و گفت
کوک : نترس حاملت نمیکنم 🥸
ا.ت : چند لحظه حرفی نزد گفت بیشعورررر(کمی بلند )
ویو ا.ت
خشکم زد نفس گرمش به گردنم می خورد بعد از اینکه گفتم بیشعور دلم نیومد از خودم جداش کنم
کوک : میخوام وقط یادت بدم کجا و چطور جارو بکنی
ا.ت : خودم عقل دارم و دست دارم
کوک : ولی تو فقط ۸ ساعت ۲۰ دقیقه هست به این مدرسه اومدی
ا.ت : خدایی ساعت ها و دقیقه هارو می شمری
کوک : واسه تو اره بیب 😈 (درحال دلبری کردن ) (باصدای ارام به گوش ا.ت گفت )
ا.ت سریع خودش رو از دست های اون کشید بیرون پاش به میز خورد و افتاد زمین که یهو کوک اون رو براید استایل بغل کرد لباشون فقط ۲ سانتی متر از هم فاصله داشت 😈
که همون لحظه پسر خرخون کلاس وارد کلاس شد 🙂🙂
کوک : توف تو این شانس(زیر لب گفت )
ا.ت : چی!
کوک ا. ت رو گذاشت رو میز و یواش تو گوشش گفت
کوک : این دفعه نشد ولی دفعه ی بعد مواظب باش مامان نشی چون من عاشق بابا شدنم
ویو ا.ت
داشتم خجالت می کشیدم گونه هام سرخ شد 🥲
بدو بدو رفتم تا دشویی تا صورتمو بشورم که خوردم به یه پسر جذاب
اون پسر...
(🍷شرایط پارت بعد ۳ تا لایک ۳ تا کامنت🍷)
کوک : نترس حاملت نمیکنم 🥸
ا.ت : چند لحظه حرفی نزد گفت بیشعورررر(کمی بلند )
ویو ا.ت
خشکم زد نفس گرمش به گردنم می خورد بعد از اینکه گفتم بیشعور دلم نیومد از خودم جداش کنم
کوک : میخوام وقط یادت بدم کجا و چطور جارو بکنی
ا.ت : خودم عقل دارم و دست دارم
کوک : ولی تو فقط ۸ ساعت ۲۰ دقیقه هست به این مدرسه اومدی
ا.ت : خدایی ساعت ها و دقیقه هارو می شمری
کوک : واسه تو اره بیب 😈 (درحال دلبری کردن ) (باصدای ارام به گوش ا.ت گفت )
ا.ت سریع خودش رو از دست های اون کشید بیرون پاش به میز خورد و افتاد زمین که یهو کوک اون رو براید استایل بغل کرد لباشون فقط ۲ سانتی متر از هم فاصله داشت 😈
که همون لحظه پسر خرخون کلاس وارد کلاس شد 🙂🙂
کوک : توف تو این شانس(زیر لب گفت )
ا.ت : چی!
کوک ا. ت رو گذاشت رو میز و یواش تو گوشش گفت
کوک : این دفعه نشد ولی دفعه ی بعد مواظب باش مامان نشی چون من عاشق بابا شدنم
ویو ا.ت
داشتم خجالت می کشیدم گونه هام سرخ شد 🥲
بدو بدو رفتم تا دشویی تا صورتمو بشورم که خوردم به یه پسر جذاب
اون پسر...
(🍷شرایط پارت بعد ۳ تا لایک ۳ تا کامنت🍷)
۵.۴k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.