bad girl p: 116

کاغذ ها و مدارک رو گذاشتم جای خودشون کلی طرح رو میز بود اونارم گذاشتم رو همدیگه گذاشتمشون ی گوشه میز دیگه کاری نداشتم عینکمو دراووردم گذاشتم رو میز و گوشیمم برداشتم رفتم سمت اتاق خواب رفتم داخل کوک نخوابیدع بود مث همیشش با بالاتنه لخت رو تخت دراز کشیده بود اون دستش که تتو داش رو گذاشته بود زیر سرش با اون یکی دستشم گوشیشو گرفته بود عوضی جذاب
گوشیمو پرت کردم سمتش رفتم روتینمو انجام دادم رفتم کنارش رو تخت نشستم کش موهامو باز کردم خواستم دراز بکشم کوک بازومو گرف کشیدم سمته خودش افتادم تو بغلش
کوک:ببین چه موجود کیوتی پیدا کردم
از گوشیه تو دستش ی عکس نشونم داد
یکم نگاش کردم بعد فهمیدم خودمم خواب بودم موهام ریخته بود تو صورتم و عینکمم هم رو چشام بود و سرمو گذاشته بودم رو دستی که برام نقش بالشت رو داش
همینجوری که داشتم به تصویر روبه روم نگا میکردم سوالی که ذهنمو درگیر کردع بود رو از خرگوش کیوت و مو خاکستری جفتم پرسیدم
هانا: ببینم این عکسارو چطور ازم میگیری که خودم نمیفهمم
کوک: خب چطور بگم، کلا هر دقیقه ازت عکس میگیرم بعدم خودت بیشتر وقتا متوجه نمیشی
هانا: اییی من چقد عکسای خوبی ازت داشتم که به لطف اون جانگ همه ازبین رفتن
کوک: خداروشکر
هانا: مرض میدونی چقد وقت گذاشتم اونارو گرفتم
کوک: اشکال نداره عشقم من که همیشه پیشتم میتونی هر روز ازم عکس بگیری
لپمو بوس کرد بعدش ی گاز ریز از لپم گرف
هانا: ایییی کوک جاش بمونه زندت نمیزارم
کوک: پس اون یکی لپتم بگیرم ارزو به دل ازین دنیا نرم
بزور گرفتم و اون یکی لپمم گاز گرف
هانا: بیشعور درد داره(🥺)
کوک: قربونت برم اونجوری نکن خودتو اینجوری خواستنی تر میشی
بعد این حرفش سرمو چسبوند به سینش و دستاشو دورم حلقه کرد
هانا: بیا بخوابیم دیگه از خستگی دارم میمیرم
(این علامت *یعنی پرش زمانی)
*****
پشت میزم نشسته بودم و منشیم خانم سونگ داش برنامه های امروز رو برام توضیح میداد
سونگ: خب رئیس جلسه ی چن دقیقه دیگع شروع میشه
هانا: ممنون خانم سونگ میتونی بری
خانم سونگ ی تعظیم کوتاهی کرد و رف
نمیدونم چرا ولی حس خوبی نسبت به این قرار داد ندارم
بعد چن دقیقه دیگع زمان جلسه رسید پاشدم