فیک:black fate
فیک:black fate
پارت6
چان: دخترا...
لیسا: چیشده....
چان:...پدرم گفت گه ته یانگ...ازاد شده...پدراتونم...فعلا موندن...
لیسا: وایییییی فاککککک یعنی چی..اونا چرا موندن...
چان:.ظاهرا وقتی شما از در پشتی خارج شدید یادمون رفته در و ببندیم و چند نفر وارد شدن و رفتن انبار و سوله هارو بر داشتن و تحویل دادگاه دادن... و کمپانی رو پلوم کردن...فعلا یانگ ها و دستگیرن و ته یانگ ازاد شده...
انیش: لعنتی...یعنی...وای دارم دیوونه میشم چرا هر بار...این مرد نجات پیدا میکنه...
چان: اروم باش...انیش...همه چیز وقت خودش میرسه...
لیسا: حالا چیکار میکنیم...
چان: هیچی پدرم... باشه و اونا تو زندون بمونن، مسخره اس..
=با پوزخند...گفت جوری که برسونه این کار برای پدرش یه جوکه
.
.
.
.
=از ماشین پیاده شدن انیش نگاهی به عمارت انداخت بیش از اندازه بزرگ بود...به قصر بود...
چان: به چی نگاه میکنی بریم تو...
=وارد عمارت شدن طبقه ی پایین که یه پذیرایی بود به گفته ی چان مراسم ها و جشن ها اینجا برگزار میشدن برای همین انقدر بزرگ بود
از پله ها بالا رفتن...نشینمن و اشپز خونه و بود به طرفی دیگه رفتن تزدیک به ده اتاق اونجا بود و ته راهرو یه اتاق بود که اتاق کارشون بود
چان:..انیش..تو برو توی اون.اتاق الانم با لیسا برات لباس میفرستم...
=وارو اتاق شد..یه نمای طوسی و سفید و ساده واقعا زیبا بود یه در دیگه توی اتاق بود که در مستر بود...
.
.
.
.
(یک هفته بعد)
{عمارت یانگ}
سوهو: سونهی باید یه کاری بکنی هرچی داشتیم به فنا رفته
سونهی:..سوهو نگران نباش تا دو روز دیگه همه چیزت توی انبارته...
یوری:دمتوجه نمیشم مشکلش چیه..
سونهی: واقعیتش من میدونم..
=تنها چهار مرد میانسالی که اونجا بودن به طرف سونهی چرخیدن
سونهی: مشکل اون رابطه ی بین انیش و فلیکس بوده اون هر کاری میکنه که انتقام پدرشو بگیره اینم اومده روش اون حتی پسر خودشو فرستاده تایلند تا نتونه انیش رو ببینه...و فکر کنم قصد نابود کردن سوهو و تک دخترشو داره...
سوهو:..پس که اینطوره...
=سوهو خوب میدونست که انتقام ته یانگ بخاطر پدرش یا رابطه ی لعنتیه فلیکس و انیش نیستو خوب میدونست میخواد با چه روشی انتقام بگیره یه روش کثیف،و همه جز خودش و ته یانگ غافل این بودن
سوهو: پس انیش باید با یکی دیگه ازدواج کنه...و من یکی رو در نظر دارم
=و چهار مرد دیگه شوکه بهش خیره شدن...
اونهی: چی توی سرت میگذره لعنتی...
لیدون:...و اون کیه
=تا اومد جواب بده با حرف سونهی شوکه شد و به طرف اون چرخید
ادامه دارد.
سلام خوشگلای مامی چطورید پارت جدید نظرات تون رو بگید که سونهی چی گفت ایا دلیل اصلیه انتقام ته یانگ چیه قراره ی پارت بعد هیجانی بشه و شما شوکه بشید حمایت یادتون نره فرشته هام🌊🫂
پارت6
چان: دخترا...
لیسا: چیشده....
چان:...پدرم گفت گه ته یانگ...ازاد شده...پدراتونم...فعلا موندن...
لیسا: وایییییی فاککککک یعنی چی..اونا چرا موندن...
چان:.ظاهرا وقتی شما از در پشتی خارج شدید یادمون رفته در و ببندیم و چند نفر وارد شدن و رفتن انبار و سوله هارو بر داشتن و تحویل دادگاه دادن... و کمپانی رو پلوم کردن...فعلا یانگ ها و دستگیرن و ته یانگ ازاد شده...
انیش: لعنتی...یعنی...وای دارم دیوونه میشم چرا هر بار...این مرد نجات پیدا میکنه...
چان: اروم باش...انیش...همه چیز وقت خودش میرسه...
لیسا: حالا چیکار میکنیم...
چان: هیچی پدرم... باشه و اونا تو زندون بمونن، مسخره اس..
=با پوزخند...گفت جوری که برسونه این کار برای پدرش یه جوکه
.
.
.
.
=از ماشین پیاده شدن انیش نگاهی به عمارت انداخت بیش از اندازه بزرگ بود...به قصر بود...
چان: به چی نگاه میکنی بریم تو...
=وارد عمارت شدن طبقه ی پایین که یه پذیرایی بود به گفته ی چان مراسم ها و جشن ها اینجا برگزار میشدن برای همین انقدر بزرگ بود
از پله ها بالا رفتن...نشینمن و اشپز خونه و بود به طرفی دیگه رفتن تزدیک به ده اتاق اونجا بود و ته راهرو یه اتاق بود که اتاق کارشون بود
چان:..انیش..تو برو توی اون.اتاق الانم با لیسا برات لباس میفرستم...
=وارو اتاق شد..یه نمای طوسی و سفید و ساده واقعا زیبا بود یه در دیگه توی اتاق بود که در مستر بود...
.
.
.
.
(یک هفته بعد)
{عمارت یانگ}
سوهو: سونهی باید یه کاری بکنی هرچی داشتیم به فنا رفته
سونهی:..سوهو نگران نباش تا دو روز دیگه همه چیزت توی انبارته...
یوری:دمتوجه نمیشم مشکلش چیه..
سونهی: واقعیتش من میدونم..
=تنها چهار مرد میانسالی که اونجا بودن به طرف سونهی چرخیدن
سونهی: مشکل اون رابطه ی بین انیش و فلیکس بوده اون هر کاری میکنه که انتقام پدرشو بگیره اینم اومده روش اون حتی پسر خودشو فرستاده تایلند تا نتونه انیش رو ببینه...و فکر کنم قصد نابود کردن سوهو و تک دخترشو داره...
سوهو:..پس که اینطوره...
=سوهو خوب میدونست که انتقام ته یانگ بخاطر پدرش یا رابطه ی لعنتیه فلیکس و انیش نیستو خوب میدونست میخواد با چه روشی انتقام بگیره یه روش کثیف،و همه جز خودش و ته یانگ غافل این بودن
سوهو: پس انیش باید با یکی دیگه ازدواج کنه...و من یکی رو در نظر دارم
=و چهار مرد دیگه شوکه بهش خیره شدن...
اونهی: چی توی سرت میگذره لعنتی...
لیدون:...و اون کیه
=تا اومد جواب بده با حرف سونهی شوکه شد و به طرف اون چرخید
ادامه دارد.
سلام خوشگلای مامی چطورید پارت جدید نظرات تون رو بگید که سونهی چی گفت ایا دلیل اصلیه انتقام ته یانگ چیه قراره ی پارت بعد هیجانی بشه و شما شوکه بشید حمایت یادتون نره فرشته هام🌊🫂
۳۸۷
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.