بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 23)
ات: والا بنظرم فعلا تنها شانسی که دارم اینه که مرد جذاب و خوش قلبی بادیگاردمه🫠
یونا: من میگم خنگی تو میگی نه
اون که به کنار
تو هیکلت عالیه دیوونه باید قبول کنی
میتونی خیلی معروف بشی مخصوصا با برند های فوق العاده جین!!
ات: تازه بهم گفته باید یه پسر هم براش پیدا کنم میخواستم بهش بگم نوکر بابات غلام سیاه😒😂
یونا: وای خدا ولی جین هم خیلی جذابه خوش به حالت همچین رفیقی از بچگی داری
ات: اتفاقا بدبخت ترین کس عالمم که اون رفیقمه😭😂
یونا: یاااا چی میگییی از خداتم باشه والاااا
ولی چرا😂😐
ات: خیلی پز میده باباااا😭😂
همش میگه من چقد جذابم فلانم اینطور اونطورم مغز نمونده برام یعنییی
یونا: پس همونه دیگههه مغزت جا به جا شده اسکل شدی🤣
ات: زهرمار😑... ولی بازم دوسش دارم با اون همه خریتش😂
یونا: ولی روش کراشم بخدا
جور کن من باهاش رل بزنم😭😂
ات: بیاااا👍🏻... بعدشم اون فقط خودشو دوست داره اصلا تا حالا به وارد رابطه شدن با کسی فکر نکرده... بعدشم اون اصلا وقت نداره که بدبخت انقد کار ریخته سرش که
یونا: هعیی... ولی قبول کناااا جواب رد ندیییی
ات: فعلا تا عصر امروز وقت دارم جواب بدم بهش بازم فکر میکنم
وای مدل پسر پس چیکار کنم اخههه
ای خداااا😫🤦♀
یونا: اوممم ( یکم رفت تو فکر) من یه نظری دارم راجبش
ات: واقعا؟ کسیو سراغ داری؟!😃
یونا: اوهوم که خیلی هم عالی میشه دوتایی باهم برند لباس Celine بپوشین و عکاسی هم کنید اصلا اوفففف😏😉
ات: خب کیه؟
یونا: اوممم خودت حدس بزن😏
ات: ای باباااا من از کجا بدونم اخه
حداقل یه راهنمایی بکن
یونا: موهاش لخت مشکی
چشمای مشکی جذاببب
هیکل فوق العادههه
خوشتیپپپپ
جاذابببب
ات: عاااا وایسا ببینم... نکنه که
یونا: هر چی تو ذهنته درسته😏
ات: نکنه منظورت تهیونگههه😲
یونا: یس زدی تو هدف خواهرم
ات: ولی اصلا خب اون بادیگارد منه فقط چرا باید همچین درخواستی رو ازم قبول کنه اصلا مگه اون کار و زندگی نداره کارای منم بزور داره انجام میده از کجا معلوم قبول کنه نه نه من نمیتونم بهش بگمممم قبول نکنه ضایع میشمممم
یونا: ای بابا چته تو دخترررر
اروم باش نفس بکششش... کاری نداره که بهش میگی اگه قبول کرد که هیچی اگه نکرد هم به جین میگی پیدا نکردم مگه چیزیه اینم که نمیتونی اخه
ات: نه نه من نمیتونم یوناااا خجالت میکشممم اصلا به فرض قبول کرد فکر کن چه عکسایی باهم بندازیم که کاملا رنگ پوستم تغییر کنه به قرمز نه نه توروخدا
یونا: وای ات ( یدونه زد تو سر ات و انگشتش اشاره اش اورد بالا) میری بهش میگی همین امروز فهمیدی؟ من مطمئنم که قبول میکنه
ات: ولی
یونا: ور ور نکن ( دستشو گذاشت رو دهن ات) فهمیدیییی؟!
ات: ( سرشو تکون داد)
...
شرط... 40 لایک 40 کامنت 613 فالورام
(𝐏𝐚𝐫𝐭 23)
ات: والا بنظرم فعلا تنها شانسی که دارم اینه که مرد جذاب و خوش قلبی بادیگاردمه🫠
یونا: من میگم خنگی تو میگی نه
اون که به کنار
تو هیکلت عالیه دیوونه باید قبول کنی
میتونی خیلی معروف بشی مخصوصا با برند های فوق العاده جین!!
ات: تازه بهم گفته باید یه پسر هم براش پیدا کنم میخواستم بهش بگم نوکر بابات غلام سیاه😒😂
یونا: وای خدا ولی جین هم خیلی جذابه خوش به حالت همچین رفیقی از بچگی داری
ات: اتفاقا بدبخت ترین کس عالمم که اون رفیقمه😭😂
یونا: یاااا چی میگییی از خداتم باشه والاااا
ولی چرا😂😐
ات: خیلی پز میده باباااا😭😂
همش میگه من چقد جذابم فلانم اینطور اونطورم مغز نمونده برام یعنییی
یونا: پس همونه دیگههه مغزت جا به جا شده اسکل شدی🤣
ات: زهرمار😑... ولی بازم دوسش دارم با اون همه خریتش😂
یونا: ولی روش کراشم بخدا
جور کن من باهاش رل بزنم😭😂
ات: بیاااا👍🏻... بعدشم اون فقط خودشو دوست داره اصلا تا حالا به وارد رابطه شدن با کسی فکر نکرده... بعدشم اون اصلا وقت نداره که بدبخت انقد کار ریخته سرش که
یونا: هعیی... ولی قبول کناااا جواب رد ندیییی
ات: فعلا تا عصر امروز وقت دارم جواب بدم بهش بازم فکر میکنم
وای مدل پسر پس چیکار کنم اخههه
ای خداااا😫🤦♀
یونا: اوممم ( یکم رفت تو فکر) من یه نظری دارم راجبش
ات: واقعا؟ کسیو سراغ داری؟!😃
یونا: اوهوم که خیلی هم عالی میشه دوتایی باهم برند لباس Celine بپوشین و عکاسی هم کنید اصلا اوفففف😏😉
ات: خب کیه؟
یونا: اوممم خودت حدس بزن😏
ات: ای باباااا من از کجا بدونم اخه
حداقل یه راهنمایی بکن
یونا: موهاش لخت مشکی
چشمای مشکی جذاببب
هیکل فوق العادههه
خوشتیپپپپ
جاذابببب
ات: عاااا وایسا ببینم... نکنه که
یونا: هر چی تو ذهنته درسته😏
ات: نکنه منظورت تهیونگههه😲
یونا: یس زدی تو هدف خواهرم
ات: ولی اصلا خب اون بادیگارد منه فقط چرا باید همچین درخواستی رو ازم قبول کنه اصلا مگه اون کار و زندگی نداره کارای منم بزور داره انجام میده از کجا معلوم قبول کنه نه نه من نمیتونم بهش بگمممم قبول نکنه ضایع میشمممم
یونا: ای بابا چته تو دخترررر
اروم باش نفس بکششش... کاری نداره که بهش میگی اگه قبول کرد که هیچی اگه نکرد هم به جین میگی پیدا نکردم مگه چیزیه اینم که نمیتونی اخه
ات: نه نه من نمیتونم یوناااا خجالت میکشممم اصلا به فرض قبول کرد فکر کن چه عکسایی باهم بندازیم که کاملا رنگ پوستم تغییر کنه به قرمز نه نه توروخدا
یونا: وای ات ( یدونه زد تو سر ات و انگشتش اشاره اش اورد بالا) میری بهش میگی همین امروز فهمیدی؟ من مطمئنم که قبول میکنه
ات: ولی
یونا: ور ور نکن ( دستشو گذاشت رو دهن ات) فهمیدیییی؟!
ات: ( سرشو تکون داد)
...
شرط... 40 لایک 40 کامنت 613 فالورام
۱۱.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.