𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۵
(عشق دشوار پارت۵)
(صحبت دخترا تو تماس تصویری) (علامت جینا+ علامت یونا٪ علامت می سو$)
+خب چیکار کنیم امروز
$بریم خرید
٪اره بریم کلی وسایل برا امشب بخریم
+فکر خوبیه بریم
(۱۵ دقیقه بعد)
گوشی رو قط کردم قرار بود برم دنبال دخترا ساعت حدود ۱۲ و ۴۵ دقیقه بود رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم و موهامم همونجوری باز گذاشتم و ریختم کنارم رفتم سوار ماشینم شدم و اول رفتم دنبال می سو و بعد دنبال یونا آدرسو گفتن و رفتیم به بزرگترین پاساژ سئول
+از چی شروع کنیم برا خرید
٪کفشششش
$مگه تو همین دیروز ۵ جفت نخریده بودی
+خاک تو سرت بازم این عاشق کفش خریدنه
٪چیکار کنم خیلی دوست دارم کفش بخرم (قیافه مظلومانه )
$باشه اول از کفش شروع کنیم
(۴ ساعت بعد ) بعد از کلی گشتن و خرید کردن هر سه تامون خسته شده بودیم
+نظرتون چیه بریم ناهار مهمون من
$اره من که خیلی گشنمه
٪اره منم
+پس بریم سوار ماشین شیم
رفتیم یه رستوران شیک سفارش دادیم و غذا رو آوردن و خوردیم بعد از اینکه حساب کردم رفتیم سوار بیرون سوار ماشین شدیم و رفتم دخترا رو رسوندم خونه خودمم رفتم خونه ساعت ۶ بود ما هم قرار بود ساعت ۸ بریم بار برای همین رفتم یه ربع خوابیدم و بیدار شدم رفتم یه دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتم اومدم نشستم و شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از خشک کردنشون چون موهام لخت بودن نیازی نبود که از مو ساف کن استـفاده کنم یه آرایش خوشگلم کردم و لباسم رو پوشیدم (عکس لباس هر سه تاشون رو میزارم) وقتی کامل آماده شدم تو آینه یه نگاهی به خودم کردم
+عجب دافی شدم 😍😍
(نویسنده : تموم شد خیلی تأثیرگذار بود)
رفتم سوار ماشین شدم رفتم دخترا رو برداشتم و رسیدیم بار خیلی شلوغ بود بوی الکل همه جا رو گرفته بود
+بیان بریم داخل
$بریم که امشب قراره بعد از سال ها بترکونیم
٪بریممم
رفتیم داخل و رفتیم برا خودمون نوشیدنی گرفتیم تقریبا ساعت ۱۱ و نیم شب بود و تقریبا هر سه تا مون تا خر خره خورده بودیم مست بودیم ولی بازم وضیعت من از می سو و یونا بهتر بود رفتم دستشویی داشتم خودم رو مرتب میکردم که یه پسره پیداش شد
+همینمون کم بود (زیر لب)
پسره : خوشگله نمیخوای به ما یه حالی بدی ؟
+برو گمشو اونور
پسره : نرم چی میشه
دیگه ترسیده بودم اون هم کم داشت میومد سمتم اون میومد جلو منم هم هی میرفتم عقب که خوردم به دیوار اومد و منو بین دستاش قرار داد من یه لگد به شکمش زدم یه قیافش تو هم رفت و عصبانی شد اومد دستام رو گرفت باعث شد که نتونم کاری بکنم هی داد میزدم کمکم کنید
+جیغغغغ کمک یکی کمکم کنه
پسره : کسی نمیتونه به تو کمک کنه میخواست بزور ببوستم که با فرد اومدن مشتی تو صورتش پخش زمین شد یه پسره جذاب خوشتیب بود کمی که دقت کردم دیدم
(صحبت دخترا تو تماس تصویری) (علامت جینا+ علامت یونا٪ علامت می سو$)
+خب چیکار کنیم امروز
$بریم خرید
٪اره بریم کلی وسایل برا امشب بخریم
+فکر خوبیه بریم
(۱۵ دقیقه بعد)
گوشی رو قط کردم قرار بود برم دنبال دخترا ساعت حدود ۱۲ و ۴۵ دقیقه بود رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم و موهامم همونجوری باز گذاشتم و ریختم کنارم رفتم سوار ماشینم شدم و اول رفتم دنبال می سو و بعد دنبال یونا آدرسو گفتن و رفتیم به بزرگترین پاساژ سئول
+از چی شروع کنیم برا خرید
٪کفشششش
$مگه تو همین دیروز ۵ جفت نخریده بودی
+خاک تو سرت بازم این عاشق کفش خریدنه
٪چیکار کنم خیلی دوست دارم کفش بخرم (قیافه مظلومانه )
$باشه اول از کفش شروع کنیم
(۴ ساعت بعد ) بعد از کلی گشتن و خرید کردن هر سه تامون خسته شده بودیم
+نظرتون چیه بریم ناهار مهمون من
$اره من که خیلی گشنمه
٪اره منم
+پس بریم سوار ماشین شیم
رفتیم یه رستوران شیک سفارش دادیم و غذا رو آوردن و خوردیم بعد از اینکه حساب کردم رفتیم سوار بیرون سوار ماشین شدیم و رفتم دخترا رو رسوندم خونه خودمم رفتم خونه ساعت ۶ بود ما هم قرار بود ساعت ۸ بریم بار برای همین رفتم یه ربع خوابیدم و بیدار شدم رفتم یه دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتم اومدم نشستم و شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از خشک کردنشون چون موهام لخت بودن نیازی نبود که از مو ساف کن استـفاده کنم یه آرایش خوشگلم کردم و لباسم رو پوشیدم (عکس لباس هر سه تاشون رو میزارم) وقتی کامل آماده شدم تو آینه یه نگاهی به خودم کردم
+عجب دافی شدم 😍😍
(نویسنده : تموم شد خیلی تأثیرگذار بود)
رفتم سوار ماشین شدم رفتم دخترا رو برداشتم و رسیدیم بار خیلی شلوغ بود بوی الکل همه جا رو گرفته بود
+بیان بریم داخل
$بریم که امشب قراره بعد از سال ها بترکونیم
٪بریممم
رفتیم داخل و رفتیم برا خودمون نوشیدنی گرفتیم تقریبا ساعت ۱۱ و نیم شب بود و تقریبا هر سه تا مون تا خر خره خورده بودیم مست بودیم ولی بازم وضیعت من از می سو و یونا بهتر بود رفتم دستشویی داشتم خودم رو مرتب میکردم که یه پسره پیداش شد
+همینمون کم بود (زیر لب)
پسره : خوشگله نمیخوای به ما یه حالی بدی ؟
+برو گمشو اونور
پسره : نرم چی میشه
دیگه ترسیده بودم اون هم کم داشت میومد سمتم اون میومد جلو منم هم هی میرفتم عقب که خوردم به دیوار اومد و منو بین دستاش قرار داد من یه لگد به شکمش زدم یه قیافش تو هم رفت و عصبانی شد اومد دستام رو گرفت باعث شد که نتونم کاری بکنم هی داد میزدم کمکم کنید
+جیغغغغ کمک یکی کمکم کنه
پسره : کسی نمیتونه به تو کمک کنه میخواست بزور ببوستم که با فرد اومدن مشتی تو صورتش پخش زمین شد یه پسره جذاب خوشتیب بود کمی که دقت کردم دیدم
۳۱.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.