گس لایتر/ ادامه پارت ۱۴۰
پرستار لبخندی زد و گفت: بله... مگه شما پدرش نیستین؟ نمیخواین بچتونو بغل کنین؟...
جونگکوک دستاشو به سمتش برد... پرستار آروم و با احتیاط بچه رو توی بغل جونگکوک داد... جونگکوک آهسته بغلش کرد... پتو رو کمی کنار زد تا صورتشو ببینه...
به صورتش خیره شد... بایول گفت: هنوز درست ندیدمش... سریع ازم گرفتن بردنش... چه حسی داری؟ ....
جونگکوک به آرومی انگشتشو روی صورت بچه میکشید... چشماش هنوز بسته بود... دستاش مشت بود...
جونگکوک مکثی کرد و گفت: نمیدونم... حس عجیبی دارم... انگار یه آدم دیگه داره وارد وجودم میشه
بایول: خیلی پدر بودن بهت میاد....
جونگکوک نگاهی به بایول انداخت... به هم خیره شدن... بچه کمی تکون خورد... میخواست گریه کنه...
جونگکوک که تا بحال چنین چیزیو از نزدیک ندیده بود گفت: داره گریه میکنه...
بایول لبخندی زد و گفت: گرسنس... بدش به من...
جونگکوک آروم به سمت بایول دولا شد و بچه رو توی بغلش داد...
بایول بچه رو بغل کرد و بهش شیر داد...
که یه دفعه پرسید: اسم پسرمونو چی بزاریم؟... اتفاقات بد اجازه نداد بهش فک کنیم....
جونگکوک با خودش فک کرد... اون حتی یک بارم به این فک نکرده بود که اسم پسرشو چی بزارن... هیچ علاقه ایم نداشت که فکر کنه...
اما حالا با بغل کردن پسرش حال عجیبی بهش دست داده بود... و با خودش گفت کاش بهش فکر میکرد...
لحظه ای بهش فکر کرد و به این نتیجه رسید که انتخاب اسم حق بایوله... درست نیست وقتی حتی حسی به همسر و پسرش نداشته برای پسرش اسم انتخاب کنه....
به آرومی گفت: تو انتخاب کن!
بایول: من؟
جونگکوک: مطمئنم یه اسم قشنگ گوشه ی ذهنت داری... پس تو انتخاب کن...
بایول خوشحال شد... لبخندی زد... کمی فکر کرد و بعد گفت: جونگ هون
جونگکوک: جونگ هون؟
بایول: یعنی درستکار... اسمشم با اسم تو همخوانی داره... البته اگه تو تاییدش کنی
جونگکوک: عالیه... جونگ هون!....
پرستار برگشت... با دیدن جونگکوک گفت: شما هنوز اینجایی؟ کافیه دیگه... توی خونه یه دل سیر بچتو ببین... الان برید
جونگکوک : باشه
برای بایول دست تکون داد و گفت: میبینمت
بایول: باشه عزیزم....
جونگکوک از اتاق بیرون اومد... لحظه ای توی راهرو ایستاد... تنها بود...
دستاشو که بچه رو گرفته بود بالا آورد و بو کرد... بوی بچه میداد... بوی عطر تنش....
جونگکوک عمیقا استشمامش کرد... احساس خوبی بهش دست داد...
گوشه ی لبش کشیده شد...
گویا برای اولین بار عاشق میشد
عاشق فرزندش...
جونگکوک دستاشو به سمتش برد... پرستار آروم و با احتیاط بچه رو توی بغل جونگکوک داد... جونگکوک آهسته بغلش کرد... پتو رو کمی کنار زد تا صورتشو ببینه...
به صورتش خیره شد... بایول گفت: هنوز درست ندیدمش... سریع ازم گرفتن بردنش... چه حسی داری؟ ....
جونگکوک به آرومی انگشتشو روی صورت بچه میکشید... چشماش هنوز بسته بود... دستاش مشت بود...
جونگکوک مکثی کرد و گفت: نمیدونم... حس عجیبی دارم... انگار یه آدم دیگه داره وارد وجودم میشه
بایول: خیلی پدر بودن بهت میاد....
جونگکوک نگاهی به بایول انداخت... به هم خیره شدن... بچه کمی تکون خورد... میخواست گریه کنه...
جونگکوک که تا بحال چنین چیزیو از نزدیک ندیده بود گفت: داره گریه میکنه...
بایول لبخندی زد و گفت: گرسنس... بدش به من...
جونگکوک آروم به سمت بایول دولا شد و بچه رو توی بغلش داد...
بایول بچه رو بغل کرد و بهش شیر داد...
که یه دفعه پرسید: اسم پسرمونو چی بزاریم؟... اتفاقات بد اجازه نداد بهش فک کنیم....
جونگکوک با خودش فک کرد... اون حتی یک بارم به این فک نکرده بود که اسم پسرشو چی بزارن... هیچ علاقه ایم نداشت که فکر کنه...
اما حالا با بغل کردن پسرش حال عجیبی بهش دست داده بود... و با خودش گفت کاش بهش فکر میکرد...
لحظه ای بهش فکر کرد و به این نتیجه رسید که انتخاب اسم حق بایوله... درست نیست وقتی حتی حسی به همسر و پسرش نداشته برای پسرش اسم انتخاب کنه....
به آرومی گفت: تو انتخاب کن!
بایول: من؟
جونگکوک: مطمئنم یه اسم قشنگ گوشه ی ذهنت داری... پس تو انتخاب کن...
بایول خوشحال شد... لبخندی زد... کمی فکر کرد و بعد گفت: جونگ هون
جونگکوک: جونگ هون؟
بایول: یعنی درستکار... اسمشم با اسم تو همخوانی داره... البته اگه تو تاییدش کنی
جونگکوک: عالیه... جونگ هون!....
پرستار برگشت... با دیدن جونگکوک گفت: شما هنوز اینجایی؟ کافیه دیگه... توی خونه یه دل سیر بچتو ببین... الان برید
جونگکوک : باشه
برای بایول دست تکون داد و گفت: میبینمت
بایول: باشه عزیزم....
جونگکوک از اتاق بیرون اومد... لحظه ای توی راهرو ایستاد... تنها بود...
دستاشو که بچه رو گرفته بود بالا آورد و بو کرد... بوی بچه میداد... بوی عطر تنش....
جونگکوک عمیقا استشمامش کرد... احساس خوبی بهش دست داد...
گوشه ی لبش کشیده شد...
گویا برای اولین بار عاشق میشد
عاشق فرزندش...
۳۱.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.