𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۶ پارت ۱۴
_تهیونگ کاش هیچ وقت اون کارو نمیکردی کاش
_خدایا توروخدا این لحظه های سخت رو از زندگیم بکن ببر
مثل همیشه گریم گرفت و شب رو با گریه خوابیدم
*فردا*
با الارم گوشیم بیدار شدم رو تخت به پشت خوابیدم و به سقف زل زدم
_کابوس قراره بیاد سراغم
پاشدم دوش گرفتم یک لباس ساده پوشیدم پاکت لباس جدیدم رو برداشتم گوشیمم دستم گرفتم و رفتم پایین چانگمین دم در منتظرم بود در ماشین رو برام باز کرد و نشستم داخل
به راه افتادیم......از اونجایی که به کمپانی نزدیک بود خونم بعد ۳۰مین رسیدیم
از ماشیت پیاده شدم و داخل کمپانی رفتم خاطرات برام زنده شد اولین باری که اینجا بودم برای استخدام بود ولی حالا....
به سمت اتاقی که معمولا همه ی اعضای گروه ها جمع میشن رفتم کسی نبود هوو خداروشکر اما......
جیمی_اومدی ا.ت
_حیحح ترسیدم
جیمی_ببخشید ترسوندمت خوبی؟
_عا خوبم ولی لطفا دیگه نترسون منو من خیلی زود میترسم
جیمی_باشه😂
جیمی_اومدی برای مراسم؟
_اره
جیمی_اینجا میمونی؟میخوای بری اتاق قبلیت؟
_اره
جیمی_پس من میرم توهم استراحت کن الان که ساعت ۷ عه تا نه پیدینیم گفت میام تا صحبت کنیم
_میگم ت.ته هم میاد؟
جیمی_اره دیگه
_میشه من با پیدینیم تنها صحبت کنم؟یا هرچی که پیدینیم گفت رو تو بیای بهم بگی؟
جیمی_چرا خب چی میشه تو که قراره ببینیش
_من امادگی الان دیدنشو ندارم من خودمو برای دیدنش تو مراسم اماده کردم
جیمی_اوکی به پیدینیم میگم حالت خوب نبود خسته بودی
_واقعاهم حالم بده
جیمی_چیزی شده؟
_توی یک هفته ی تمرین به خاطر فشار و سختی دنس از حال میرم همش این روزا هم سرگیجه دارم
جیمی_پس برو استراحت کن زیاد سرپا نمون
_اوکی بای
جیمی_بای
جیمین رفت منم یکم توی اون اتاق نشستم به عکس البوم های تی اکس تی و بی تی اس نگاه میکردم یک البوم نا اشنا به چشمم خورد بیشتر دقت کردم دیدم البوم منه
_عرررر البوم منم اینجاستت وووییییی
یک عکس ازش گرفتم کلی عکس از اونجا گرفتم و پست کردم توی اینستا
کپشن هم نوشتم:توی کمپانی🥰💜
پستش کردم و اولین کاری که کردم نوتیف هارو قطع کردم چون الان میلیون ها نوتیف قراره بیاد برام
از اتاق بیرون رفتم داشتم تو سالن قدم میزدم که یهو در اتاق باز شد و تهیونگ داشت میومد بیرون که کم بود منو ببینه و دقیقا منی که کنار در اتاق یکی بودم خودمو پرت کردم تو اتاق و درو بستم کنار دیوار قایم شدم
بعد دز چند ثانیه بدون اینکه بفهمم اتاق کی اومدم از سوراخ در نگاه کردم رفته بود
اسوده نفسم رو سر دادم که
کوک_اهم اهم....
_عا
برگشتم و با دیدن کوک از خجالت اب شدم
کوک_ا.ت؟
_جونگکوک؟
کوک_جیزی شده؟
_نه نشده
کوک_مس چرا یهو پریدی تو اتاقم؟
_اخ ببخشید ت.تهیونگ اومده بود ینی میخواست بیاد بیرون منم تو سالن بودم خواستم منو نبینه..........
_خدایا توروخدا این لحظه های سخت رو از زندگیم بکن ببر
مثل همیشه گریم گرفت و شب رو با گریه خوابیدم
*فردا*
با الارم گوشیم بیدار شدم رو تخت به پشت خوابیدم و به سقف زل زدم
_کابوس قراره بیاد سراغم
پاشدم دوش گرفتم یک لباس ساده پوشیدم پاکت لباس جدیدم رو برداشتم گوشیمم دستم گرفتم و رفتم پایین چانگمین دم در منتظرم بود در ماشین رو برام باز کرد و نشستم داخل
به راه افتادیم......از اونجایی که به کمپانی نزدیک بود خونم بعد ۳۰مین رسیدیم
از ماشیت پیاده شدم و داخل کمپانی رفتم خاطرات برام زنده شد اولین باری که اینجا بودم برای استخدام بود ولی حالا....
به سمت اتاقی که معمولا همه ی اعضای گروه ها جمع میشن رفتم کسی نبود هوو خداروشکر اما......
جیمی_اومدی ا.ت
_حیحح ترسیدم
جیمی_ببخشید ترسوندمت خوبی؟
_عا خوبم ولی لطفا دیگه نترسون منو من خیلی زود میترسم
جیمی_باشه😂
جیمی_اومدی برای مراسم؟
_اره
جیمی_اینجا میمونی؟میخوای بری اتاق قبلیت؟
_اره
جیمی_پس من میرم توهم استراحت کن الان که ساعت ۷ عه تا نه پیدینیم گفت میام تا صحبت کنیم
_میگم ت.ته هم میاد؟
جیمی_اره دیگه
_میشه من با پیدینیم تنها صحبت کنم؟یا هرچی که پیدینیم گفت رو تو بیای بهم بگی؟
جیمی_چرا خب چی میشه تو که قراره ببینیش
_من امادگی الان دیدنشو ندارم من خودمو برای دیدنش تو مراسم اماده کردم
جیمی_اوکی به پیدینیم میگم حالت خوب نبود خسته بودی
_واقعاهم حالم بده
جیمی_چیزی شده؟
_توی یک هفته ی تمرین به خاطر فشار و سختی دنس از حال میرم همش این روزا هم سرگیجه دارم
جیمی_پس برو استراحت کن زیاد سرپا نمون
_اوکی بای
جیمی_بای
جیمین رفت منم یکم توی اون اتاق نشستم به عکس البوم های تی اکس تی و بی تی اس نگاه میکردم یک البوم نا اشنا به چشمم خورد بیشتر دقت کردم دیدم البوم منه
_عرررر البوم منم اینجاستت وووییییی
یک عکس ازش گرفتم کلی عکس از اونجا گرفتم و پست کردم توی اینستا
کپشن هم نوشتم:توی کمپانی🥰💜
پستش کردم و اولین کاری که کردم نوتیف هارو قطع کردم چون الان میلیون ها نوتیف قراره بیاد برام
از اتاق بیرون رفتم داشتم تو سالن قدم میزدم که یهو در اتاق باز شد و تهیونگ داشت میومد بیرون که کم بود منو ببینه و دقیقا منی که کنار در اتاق یکی بودم خودمو پرت کردم تو اتاق و درو بستم کنار دیوار قایم شدم
بعد دز چند ثانیه بدون اینکه بفهمم اتاق کی اومدم از سوراخ در نگاه کردم رفته بود
اسوده نفسم رو سر دادم که
کوک_اهم اهم....
_عا
برگشتم و با دیدن کوک از خجالت اب شدم
کوک_ا.ت؟
_جونگکوک؟
کوک_جیزی شده؟
_نه نشده
کوک_مس چرا یهو پریدی تو اتاقم؟
_اخ ببخشید ت.تهیونگ اومده بود ینی میخواست بیاد بیرون منم تو سالن بودم خواستم منو نبینه..........
۴۱.۵k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.