بد بوی مدرسه پارت 8
#بد_بوی_مدرسه
#part_8
تهیونگ:یا میگی یا کاری میکنم بگی... چی سرت اومد از چی میترسیدی؟؟
سولی:از این که عاشقت بشم (با داد)
میترسیدم ک عاشقت بشم و شدم
"تهیونگ"
یعنی الان گفت عاشقمه؟؟
الان ت عاشقمی؟؟؟
سولی:آره
همین ک گفت آره لبامو کوبیدم رو لباش و لباشو مک میزدم....
بعد از چند مین نفس کم آوردیم ازش فاصله گرفتم
تهیونگ:لبات خیلی خوبن... طعمت خیلی شیرینه بیبی گرل
نظرت چیه یکم بیشتر خوشبگذرونیم
سولی:الان طوری ام ک نمیتونم باهات مخالفت کنم
تهیونگ:دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاقم......
"کوک"
ا/ت رفت دنبال سولی منم زیاد خورده بودم رفتم تو اتاقم لباسمو در آوردم ک یهو در باز شد...
"ا/ت"
کوک گیر داده بود ب لباسم منم میخواستم ازش کنم ک گفتم میرم دنبال سولی....
اومدم تو خود ویلا..
اینجا ک از بیرونشم بزرگ تره...
پر از اتاق و در بود
من چطور بین این همه در توالت رو پیدا کنم؟؟؟
عااااییییییش
در چند تا اتاقا رو باز کردم همشون تخت های دونفره داشتن و خالی بودن
یه اتاق هم ک پر از لپ تاپ بود
ا/ت:یعنی کدومه...(کلافه)
در یه اتاق ته راه رو باز کردم ک با جونگکوک بدون لباس رو یه رو شدم..
چشمامو گرفتم و گفتم..
ا/ت:یاااا چرا در اتاقو قفل نمیکنی اصن چرا لختی
کوک:ببخشید ک تو خونه ی خودم و اتاق خودم نمیتونم لخت بشم اصلنشماتاق خودمه ب تو چ که چرا قفل نکردم تو میتونستی در بزنی
ا/ت:حالا هرچی ببخشید
خواستم از اتاق برم بیرون ک مچ دستمو گرفت و آوردم تو اتاق در اتاق هم قفل کرد و منو ب در چسبوند
کوم:بیب کجا با این عجله.....
ا/ت:جونگکوک ولم کن خودت الان گفتی 3تا شیشه شراب خوردی
کوک:خب چیه جوری ک تو منو مست کردی اون 3تا شیشه نکردن
اینو گفت و لباشو گذاشت رو لبام و با ولع میمکید......
ا/ت:برای بار چندم قلبم ب خاطر این پسره دیوونه شد و ناخداگاه دلم خواست باهاش همراهی کنم
"کوک"
چند دقیقه نگذشت ک ا/ت هم همراهیم کرد
دیگه خیلی تحریک شده بودم...
اونموق هیچ چیز نمیخواستم بجز اینکه ا/ت رو مال خودم کنم
پس خواستم اون رو هم تحریک کنم
رفتم سمت گردنش و کیص مارک زدم
بعد زبونمو کشیدم رو پوست گردنش
از دهنش _آه_ کوچیک خارج شد...
ا/ت:کوککک نکننن.. نمیتونم تحمل کنم
کوک:منم نمیتونم تحمل کنم
ا/ت دستاشو دور گردنم حلقه کرد
منم بلندش کردم و.......
یوهاهاهاها خماری🤌😂
شرط
22لایک
25کامنت
100فالو
#part_8
تهیونگ:یا میگی یا کاری میکنم بگی... چی سرت اومد از چی میترسیدی؟؟
سولی:از این که عاشقت بشم (با داد)
میترسیدم ک عاشقت بشم و شدم
"تهیونگ"
یعنی الان گفت عاشقمه؟؟
الان ت عاشقمی؟؟؟
سولی:آره
همین ک گفت آره لبامو کوبیدم رو لباش و لباشو مک میزدم....
بعد از چند مین نفس کم آوردیم ازش فاصله گرفتم
تهیونگ:لبات خیلی خوبن... طعمت خیلی شیرینه بیبی گرل
نظرت چیه یکم بیشتر خوشبگذرونیم
سولی:الان طوری ام ک نمیتونم باهات مخالفت کنم
تهیونگ:دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاقم......
"کوک"
ا/ت رفت دنبال سولی منم زیاد خورده بودم رفتم تو اتاقم لباسمو در آوردم ک یهو در باز شد...
"ا/ت"
کوک گیر داده بود ب لباسم منم میخواستم ازش کنم ک گفتم میرم دنبال سولی....
اومدم تو خود ویلا..
اینجا ک از بیرونشم بزرگ تره...
پر از اتاق و در بود
من چطور بین این همه در توالت رو پیدا کنم؟؟؟
عااااییییییش
در چند تا اتاقا رو باز کردم همشون تخت های دونفره داشتن و خالی بودن
یه اتاق هم ک پر از لپ تاپ بود
ا/ت:یعنی کدومه...(کلافه)
در یه اتاق ته راه رو باز کردم ک با جونگکوک بدون لباس رو یه رو شدم..
چشمامو گرفتم و گفتم..
ا/ت:یاااا چرا در اتاقو قفل نمیکنی اصن چرا لختی
کوک:ببخشید ک تو خونه ی خودم و اتاق خودم نمیتونم لخت بشم اصلنشماتاق خودمه ب تو چ که چرا قفل نکردم تو میتونستی در بزنی
ا/ت:حالا هرچی ببخشید
خواستم از اتاق برم بیرون ک مچ دستمو گرفت و آوردم تو اتاق در اتاق هم قفل کرد و منو ب در چسبوند
کوم:بیب کجا با این عجله.....
ا/ت:جونگکوک ولم کن خودت الان گفتی 3تا شیشه شراب خوردی
کوک:خب چیه جوری ک تو منو مست کردی اون 3تا شیشه نکردن
اینو گفت و لباشو گذاشت رو لبام و با ولع میمکید......
ا/ت:برای بار چندم قلبم ب خاطر این پسره دیوونه شد و ناخداگاه دلم خواست باهاش همراهی کنم
"کوک"
چند دقیقه نگذشت ک ا/ت هم همراهیم کرد
دیگه خیلی تحریک شده بودم...
اونموق هیچ چیز نمیخواستم بجز اینکه ا/ت رو مال خودم کنم
پس خواستم اون رو هم تحریک کنم
رفتم سمت گردنش و کیص مارک زدم
بعد زبونمو کشیدم رو پوست گردنش
از دهنش _آه_ کوچیک خارج شد...
ا/ت:کوککک نکننن.. نمیتونم تحمل کنم
کوک:منم نمیتونم تحمل کنم
ا/ت دستاشو دور گردنم حلقه کرد
منم بلندش کردم و.......
یوهاهاهاها خماری🤌😂
شرط
22لایک
25کامنت
100فالو
۱۹.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.