ات: کوک و کوکی دندویددد
ات: کوک و کوکی دندویددد
هییی بیاین اینجا
کوک ویو
داشتم پروژه را انجام میدادم
که صدای ات همهی خونرو برداشته بود اعصابم خورد شد رفتم بیرون
کوک:: اینجا چه خبره (داد)
ات: اهم پچه های من دارن بازی میکنن منم میخوام جلوشونث بگیرم اگه بزاری
کوک: تو داری سر صدا میدی بعد طلب کارم هستی
ات: اره هستم مشکلیه
کوک: والا اینجا خونه ی ما هست
ات: تو هم منو کشتی بااین خونت خونه ی لونه موشت
کوک: اگه اینطوریه بریم خونه تو
ات: باش (از خداش بوز)
رفتن ویو کوک
یاامام حسین اینجا از خونه ی منم بزرگ تره
خونه ی من مثل لونه موشه(بچه ها به دل نگیرین فیکه ولی بگم به کجا بگیرین به روده 😂
ات: اگر دید زدنت تموم شد بیا بریم تو خونه
کوک: هان باش (همیشه برعکس بود ولی من فیلم هندیش کردم)
ات: سلام اجوما
اجوما: سلام دخترم کجا بودی ترسیدن یونگی هم اینجاست
ات: 1 خوبم
2نترس
3 جدییییی (ذوق صگی)
اجوما: اره (خنده)
اجوما: این دوتا گربه ماله کیه
ات: من لطفا بیارشون تو
اجوما: باش
ات ویو
با کوک رفتم پیش یونگی
سلام کردم
یونگی: کوک تو اینجا چیکار میکنی
ات: بزار من جواب بدم
ات قضیه را توضیح داد
که یونگی بلد شد سمت کوک میخواست بزنه که دستش رو هوا موند
یونگی: چیکار میکنی؟ (داد)
ات: نمیزارم بزنی اون به اندازه ی کافی عذاب کشیده ما از الان همکاریم و اثن اینجا میمونع تو هم میمونیـ(عصبی)
ساری ادامه داشت نداشتم واقعا معذرت میخوامم 🫀
هییی بیاین اینجا
کوک ویو
داشتم پروژه را انجام میدادم
که صدای ات همهی خونرو برداشته بود اعصابم خورد شد رفتم بیرون
کوک:: اینجا چه خبره (داد)
ات: اهم پچه های من دارن بازی میکنن منم میخوام جلوشونث بگیرم اگه بزاری
کوک: تو داری سر صدا میدی بعد طلب کارم هستی
ات: اره هستم مشکلیه
کوک: والا اینجا خونه ی ما هست
ات: تو هم منو کشتی بااین خونت خونه ی لونه موشت
کوک: اگه اینطوریه بریم خونه تو
ات: باش (از خداش بوز)
رفتن ویو کوک
یاامام حسین اینجا از خونه ی منم بزرگ تره
خونه ی من مثل لونه موشه(بچه ها به دل نگیرین فیکه ولی بگم به کجا بگیرین به روده 😂
ات: اگر دید زدنت تموم شد بیا بریم تو خونه
کوک: هان باش (همیشه برعکس بود ولی من فیلم هندیش کردم)
ات: سلام اجوما
اجوما: سلام دخترم کجا بودی ترسیدن یونگی هم اینجاست
ات: 1 خوبم
2نترس
3 جدییییی (ذوق صگی)
اجوما: اره (خنده)
اجوما: این دوتا گربه ماله کیه
ات: من لطفا بیارشون تو
اجوما: باش
ات ویو
با کوک رفتم پیش یونگی
سلام کردم
یونگی: کوک تو اینجا چیکار میکنی
ات: بزار من جواب بدم
ات قضیه را توضیح داد
که یونگی بلد شد سمت کوک میخواست بزنه که دستش رو هوا موند
یونگی: چیکار میکنی؟ (داد)
ات: نمیزارم بزنی اون به اندازه ی کافی عذاب کشیده ما از الان همکاریم و اثن اینجا میمونع تو هم میمونیـ(عصبی)
ساری ادامه داشت نداشتم واقعا معذرت میخوامم 🫀
۱۰.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.