نام فیک:گوهر سیاه
نام فیک:گوهر سیاه
ژانر:ب/ی ا/ل_عاشقانه_مدرسه ای_تخیلی
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
𝙋=5
یهو مدیر با عصبانیت همراه اقای کیم میاد تو و میگه
مدیر:
لی سانگ هیون کجاست!
سارام:
هیچکس نمیتونه بفهمه اون کجاست..
مدیر:
برید پیداش کنید...
همه بلند شدن جز یون وو
مدیر:
یون وو پسرم پاشو دنبال اون نرخر بگرد..
یون وو:
حتما و
بلند شد و رفت سمت بچه ها متوجه شد کسی سمت دستشویی نرفت و همه ب 2 تا 2تا تقسیم شدن دنبال سانگ هیون گشتن درحال گشتن بودن ک
یون وو تنهایی وارد دستشویی میشه ک
یون وو:
های پسر خشک و عنق کوشی!
سانگ هیون:(فکرش)
بابا این دستشویی جا برای من نیص چجوری بکشمش تو تا خفه شه...
یهو دستشو کشیدم و اوردمش تو دستشویی و در رو بستم و دستمو جلو دهنش گذاشتم و ساکت داشت ب چشمام نگاه میکرد دستمو از رو دهنش برداشتم و گفتم هیشش حرف نزن تا رفت حرف بزنه پاش
ب سطل اشغال گیر میکنه و من محکم میوفته روم و لبش میخوره ب لبم...
هردوتامون خودمونو جمع کردیم سریع و اروم گفت
یون وو:
مرتی...که براچی اینجا قایم شدی!!
سانگ هیون:
ت اگه بغل دستم نمی نشستی منم از کلاس نمیرفتم بیرون
یون وو:
خو میگفتی نشین زبون نداری!
سانگ هیون:(صدای زنگ گوشی)
اخ لعنت الان وقت زنگ بود!!
و جی هون:سانگ هیون قشنگم تو دستشوییه فک کنم....
سانگ هیون برای اینکه کسی سایه پاشو نبینه میره بالای سرویس وایمیسته ک
یون وو اروم گفت:
ولی خدا مغز نداری اون بالا میوفتی...
سانگ هیون چشم قره ای داد و:
ت فکر بهتری داری!!
یون وو:
بیا.....بغلت میکنم...
سانگ هیون:
نمیخواد خوشم نمیاد از بغل
ک سارام پیام داد:
پسر تو دستشویی هستی میدونم کفشاتونو عوض کنین تو یون وو رو بغل کن یا ی صدایی در بیارین ک کسی فک نکنه شما تو دستشویی باهمین...
و سانگ هیون پیام رو ب یون وو نشون داد..
یون وو:
نه بغلت نمیام اما صدا منظورش چیه!
سانگ هیون ک استاد این کار بود... :
رفت نزدیکش شد و سرشو تو گردن یون وو فرو برد و اروم لبشو ب گردنش زد ک صدای یون وو در اومد و سانگ هیون:
اینجوری منظورمه...
یون وو:
حرکت دیگه ای... نمی...
با حرکت سانگ هیون کاملا ساکت شد
ژانر:ب/ی ا/ل_عاشقانه_مدرسه ای_تخیلی
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
𝙋=5
یهو مدیر با عصبانیت همراه اقای کیم میاد تو و میگه
مدیر:
لی سانگ هیون کجاست!
سارام:
هیچکس نمیتونه بفهمه اون کجاست..
مدیر:
برید پیداش کنید...
همه بلند شدن جز یون وو
مدیر:
یون وو پسرم پاشو دنبال اون نرخر بگرد..
یون وو:
حتما و
بلند شد و رفت سمت بچه ها متوجه شد کسی سمت دستشویی نرفت و همه ب 2 تا 2تا تقسیم شدن دنبال سانگ هیون گشتن درحال گشتن بودن ک
یون وو تنهایی وارد دستشویی میشه ک
یون وو:
های پسر خشک و عنق کوشی!
سانگ هیون:(فکرش)
بابا این دستشویی جا برای من نیص چجوری بکشمش تو تا خفه شه...
یهو دستشو کشیدم و اوردمش تو دستشویی و در رو بستم و دستمو جلو دهنش گذاشتم و ساکت داشت ب چشمام نگاه میکرد دستمو از رو دهنش برداشتم و گفتم هیشش حرف نزن تا رفت حرف بزنه پاش
ب سطل اشغال گیر میکنه و من محکم میوفته روم و لبش میخوره ب لبم...
هردوتامون خودمونو جمع کردیم سریع و اروم گفت
یون وو:
مرتی...که براچی اینجا قایم شدی!!
سانگ هیون:
ت اگه بغل دستم نمی نشستی منم از کلاس نمیرفتم بیرون
یون وو:
خو میگفتی نشین زبون نداری!
سانگ هیون:(صدای زنگ گوشی)
اخ لعنت الان وقت زنگ بود!!
و جی هون:سانگ هیون قشنگم تو دستشوییه فک کنم....
سانگ هیون برای اینکه کسی سایه پاشو نبینه میره بالای سرویس وایمیسته ک
یون وو اروم گفت:
ولی خدا مغز نداری اون بالا میوفتی...
سانگ هیون چشم قره ای داد و:
ت فکر بهتری داری!!
یون وو:
بیا.....بغلت میکنم...
سانگ هیون:
نمیخواد خوشم نمیاد از بغل
ک سارام پیام داد:
پسر تو دستشویی هستی میدونم کفشاتونو عوض کنین تو یون وو رو بغل کن یا ی صدایی در بیارین ک کسی فک نکنه شما تو دستشویی باهمین...
و سانگ هیون پیام رو ب یون وو نشون داد..
یون وو:
نه بغلت نمیام اما صدا منظورش چیه!
سانگ هیون ک استاد این کار بود... :
رفت نزدیکش شد و سرشو تو گردن یون وو فرو برد و اروم لبشو ب گردنش زد ک صدای یون وو در اومد و سانگ هیون:
اینجوری منظورمه...
یون وو:
حرکت دیگه ای... نمی...
با حرکت سانگ هیون کاملا ساکت شد
۳.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.