حق انتخواب 31
جینا گوشیو قط کرد و
اومد سمت ت چونتو گرفت و صورتتو سمت خودش گرفت
جینا:نترس خوشگل خانم نمیکشمت فعالا باهات کار دارم 😏
ت:من نمیترسم....
جینا:واقعا ینی الان بگم یکی بیاد *****از سقط شدن بچت نمیترسی؟
ت:
1.اینکه بچه تا 2 ماه حامله گی بلایی سرش نمیاد .
2.تو غلط میکنی
3.انقدر فک نزن گوشیتو بده به تهیونگ بگم بیاد اینجا باهم حرف بزنیم.
جینا: باشه زنگ بزن ولی.....
ت:🤫
دستمو باز کن گوشیتم بده.
جینا دستتو باز نکرده، فقط زنگ زد به تهیونگ وگوشی رو کنار گوشت گرفت.
بوق...... بوق........ بوق
تهیونگ:الو ..... احمق..... کاری به ا.ت نداشته باش
ت:تهیونگ.....
تهیونگ:😳ا.ت تویی
ت:تهیونگ میگم باید بیای اینجا......
تهیونگ:کجایی؟؟؟
ت:نمیدونم ولی این گفت ک یه ماشین میفرسته دنبالت ک بیای اینجا....
تهیونگ:به اون خر بگو میام دم خونه پدریت...
جینا:عهههه اون از کجا میدونه ما کجاییم!
ت:زودباش تهیونگ خسته شدم!
تهیونگ:دارم میام عشقم...
جینا گوشی رو از کنار گوشت کشید و پرتش کرد روی زمین.
جینا:آه این تهیونگ هنوزم سریع و باهوشه....!!!!
جینا محکم با لگد زد به دلت
انقدر دردت گرفت ک بیهوش شدی......
تهیونگ رسید اونجا و اومد داخل خونه پدری جینا...
وقتی جینا رو دیدیه سیلی محکم زد به صورتش...
و هولش داد روی زمین و اومد سمت ت...
تهیونگ:ا.ت ! خوبی؟ عزیزم چشماتو باز کن!
ا.ت! عزیزم؟!
دستاتو باز کرد و بغلت کرد بردت بیرون از اون ساختمون ویلایی.
صندلی شاگرد ماشینش رو خوابوند .
( صندلی شاگرد ینی صندلی بغل ، صندلی راننده)
و تورو روی اون گذاشت.
با بیشترین سرعت به سمت خونه میرفت...
وقتی رسید محکم بغلت کرد و بردت تو خونش.
گذاشتت روی تخت یه 20 دیقه بعد بهوش اومدی.
تهیونگو صدا زدی اومد محکم بغلت کرد و ل*اتو با ولع میبوسید .
تو هم همراهیش میکردی.
خب
خب
خب
نظرتو کامنت کن ببینم!!! 😂💔
اومد سمت ت چونتو گرفت و صورتتو سمت خودش گرفت
جینا:نترس خوشگل خانم نمیکشمت فعالا باهات کار دارم 😏
ت:من نمیترسم....
جینا:واقعا ینی الان بگم یکی بیاد *****از سقط شدن بچت نمیترسی؟
ت:
1.اینکه بچه تا 2 ماه حامله گی بلایی سرش نمیاد .
2.تو غلط میکنی
3.انقدر فک نزن گوشیتو بده به تهیونگ بگم بیاد اینجا باهم حرف بزنیم.
جینا: باشه زنگ بزن ولی.....
ت:🤫
دستمو باز کن گوشیتم بده.
جینا دستتو باز نکرده، فقط زنگ زد به تهیونگ وگوشی رو کنار گوشت گرفت.
بوق...... بوق........ بوق
تهیونگ:الو ..... احمق..... کاری به ا.ت نداشته باش
ت:تهیونگ.....
تهیونگ:😳ا.ت تویی
ت:تهیونگ میگم باید بیای اینجا......
تهیونگ:کجایی؟؟؟
ت:نمیدونم ولی این گفت ک یه ماشین میفرسته دنبالت ک بیای اینجا....
تهیونگ:به اون خر بگو میام دم خونه پدریت...
جینا:عهههه اون از کجا میدونه ما کجاییم!
ت:زودباش تهیونگ خسته شدم!
تهیونگ:دارم میام عشقم...
جینا گوشی رو از کنار گوشت کشید و پرتش کرد روی زمین.
جینا:آه این تهیونگ هنوزم سریع و باهوشه....!!!!
جینا محکم با لگد زد به دلت
انقدر دردت گرفت ک بیهوش شدی......
تهیونگ رسید اونجا و اومد داخل خونه پدری جینا...
وقتی جینا رو دیدیه سیلی محکم زد به صورتش...
و هولش داد روی زمین و اومد سمت ت...
تهیونگ:ا.ت ! خوبی؟ عزیزم چشماتو باز کن!
ا.ت! عزیزم؟!
دستاتو باز کرد و بغلت کرد بردت بیرون از اون ساختمون ویلایی.
صندلی شاگرد ماشینش رو خوابوند .
( صندلی شاگرد ینی صندلی بغل ، صندلی راننده)
و تورو روی اون گذاشت.
با بیشترین سرعت به سمت خونه میرفت...
وقتی رسید محکم بغلت کرد و بردت تو خونش.
گذاشتت روی تخت یه 20 دیقه بعد بهوش اومدی.
تهیونگو صدا زدی اومد محکم بغلت کرد و ل*اتو با ولع میبوسید .
تو هم همراهیش میکردی.
خب
خب
خب
نظرتو کامنت کن ببینم!!! 😂💔
۲۱.۰k
۱۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.