آدم باید یک خانه در خیالش داشته باشد...
آدم باید یک خانه در خیالش داشته باشد...
یک خانهی مثلا جنگلی، که بدانی همیشه سرِ جایش است...
فقط کافی ست چشمانت را ببندی
و تمام...!
واردش شوی، برای خودت چای دم کنی با عطرِ هِل و دارچین!
سپس بروی صفحه گردانِ موردِ علاقه ات را انتخاب کنی، بگذاری تویِ گرامافونِ گوشهی سالن تا پخش شود...
پرده ها را کنار بزنی و نور همه جا را روشن کند...
سری به گلدان هایت بزنی،
بعدش چای ات را برداری بنشینی کنارِ پنجره و خودت را به یک آرامشِ خیلی عمیق دعوت کنی!
آرامشی که برای یک عمر بی حوصلگی کافیست...!
یک خانهی مثلا جنگلی، که بدانی همیشه سرِ جایش است...
فقط کافی ست چشمانت را ببندی
و تمام...!
واردش شوی، برای خودت چای دم کنی با عطرِ هِل و دارچین!
سپس بروی صفحه گردانِ موردِ علاقه ات را انتخاب کنی، بگذاری تویِ گرامافونِ گوشهی سالن تا پخش شود...
پرده ها را کنار بزنی و نور همه جا را روشن کند...
سری به گلدان هایت بزنی،
بعدش چای ات را برداری بنشینی کنارِ پنجره و خودت را به یک آرامشِ خیلی عمیق دعوت کنی!
آرامشی که برای یک عمر بی حوصلگی کافیست...!
۲.۳k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.