p32
ولم کرد بعد تیشرتشو با یه حرکت در اورد و دوباره محکم بغلم کرد
کوک:الان عصبانیی؟(با خنده ای اینو بهم گفت)
میا:به تو چه؟
کوک:نترس شدیا
میا:...
کوک:بیا مسخره بازیو تمومش کنیم..
میا:ولم کن میخام برم پیش ته
کوک: پیش کی؟انقد زود پسرخاله شد؟تهیونگ
میا:مسخره..چه ربطی داره..
کوک:بهت گفته بودم درمانتو پیدا کردم.
بعدش اروم منو از بغلش در اورد و به سمت هودش چرخوندم..تو چشام نگاه میکرد.. بعدش طرف چپ سینمو(قلبم)بوسیدو دوباره تو چشام نگا میکرد..
کوک:الان بهتر شد..نه؟
میا:...
کوک:پس بیشتر میخای
لبشو اروم به لبام رسوند و با ولع میبوسید..دستامو تو دستاش قفل کرد و بعد از چند مین ازم جدا شد
کوک:حالا خوب شد..
چراغ خابو خاموش کرد و بغلم کرد..
کوک:هنوز قهری؟
میا:...
کوک:میا..ب..ب.ببخ..ببخشید..
میا:...
کوک:یاااا این خیلی با ارزشه..من تو عمرم از کسی معذرت خواهی نکردم
میا:بزار بخابم خیلی حرف میزنی
کوک:یاااا من تاحالا انقد منت کشی نکردممم من الان تموم غرورمو زیر پا گذاشتم و ناز تو رو خریدم..این واسه من حکم مرگ رو دارههههه..الان درواقع من واسه تو مردمممممم بفههممممممم
میا:یه جنازه انقد حرف نمیزنه
(خاستم اذیتش کنم)
کوک:😐با دیوار حرف میزدم تاحالا جوابمو گرفته بودم..
میا:من هنوز چیزی که میخاستمو نشنیدم
کوک:عاشقتم...خوبه؟من عاشقتم میاااا بفهمممم
میا:خوبه
کوک:تو چی..دوسم داری؟
میا:نه..دوست ندارم..
کوک که کم کم داشت نا امید میشد گفتم:معلومه که دوست ندارم..من عاشقتم..عشق وجود داره..
بالاخره حرف دلش رو شنید..یه بوس کوتاهی رو سرم گذاشت و دستاش که دستامو قفل کرده بود رو محکم فشار میدادم..
میا:تغییر کردی..
کوک:نه..تغییرم دادی..
میا: هیچوقت تنهات نمیزارم..
کوک:نبایدم بزاری..
کوک:الان عصبانیی؟(با خنده ای اینو بهم گفت)
میا:به تو چه؟
کوک:نترس شدیا
میا:...
کوک:بیا مسخره بازیو تمومش کنیم..
میا:ولم کن میخام برم پیش ته
کوک: پیش کی؟انقد زود پسرخاله شد؟تهیونگ
میا:مسخره..چه ربطی داره..
کوک:بهت گفته بودم درمانتو پیدا کردم.
بعدش اروم منو از بغلش در اورد و به سمت هودش چرخوندم..تو چشام نگاه میکرد.. بعدش طرف چپ سینمو(قلبم)بوسیدو دوباره تو چشام نگا میکرد..
کوک:الان بهتر شد..نه؟
میا:...
کوک:پس بیشتر میخای
لبشو اروم به لبام رسوند و با ولع میبوسید..دستامو تو دستاش قفل کرد و بعد از چند مین ازم جدا شد
کوک:حالا خوب شد..
چراغ خابو خاموش کرد و بغلم کرد..
کوک:هنوز قهری؟
میا:...
کوک:میا..ب..ب.ببخ..ببخشید..
میا:...
کوک:یاااا این خیلی با ارزشه..من تو عمرم از کسی معذرت خواهی نکردم
میا:بزار بخابم خیلی حرف میزنی
کوک:یاااا من تاحالا انقد منت کشی نکردممم من الان تموم غرورمو زیر پا گذاشتم و ناز تو رو خریدم..این واسه من حکم مرگ رو دارههههه..الان درواقع من واسه تو مردمممممم بفههممممممم
میا:یه جنازه انقد حرف نمیزنه
(خاستم اذیتش کنم)
کوک:😐با دیوار حرف میزدم تاحالا جوابمو گرفته بودم..
میا:من هنوز چیزی که میخاستمو نشنیدم
کوک:عاشقتم...خوبه؟من عاشقتم میاااا بفهمممم
میا:خوبه
کوک:تو چی..دوسم داری؟
میا:نه..دوست ندارم..
کوک که کم کم داشت نا امید میشد گفتم:معلومه که دوست ندارم..من عاشقتم..عشق وجود داره..
بالاخره حرف دلش رو شنید..یه بوس کوتاهی رو سرم گذاشت و دستاش که دستامو قفل کرده بود رو محکم فشار میدادم..
میا:تغییر کردی..
کوک:نه..تغییرم دادی..
میا: هیچوقت تنهات نمیزارم..
کوک:نبایدم بزاری..
۱۸.۱k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.